مو حنایی 👑 پارت ۱۹

♡Girl♡ ♡Girl♡ ♡Girl♡ · 1404/3/4 03:53 · خواندن 3 دقیقه

لیلی بلاخره پارت ۱۹ هم دادم اما توی دوره امتحانا نمیتونم فعالیت کنم ولی بعد از اون میخوام تا پارت ۱۰۰ هم برم فقط نیاز دارم به حمایت ☺️

مرسی که لایک زیر رو قرمز کنی 🎀💅🏻

لب گیزدم 

+ خب نظرت ؟ 

- من من ....

+ می‌دونم میخوای چی بگی نامزد داری 

اومد جلو و چونه ام رو گرفت 

+ مگه نگفتی ازش متنفری 

اشکام رو پاک کرد

+ نترس من کاری باهات ندارم بعد از اینکه کارمون تموم شد یه هدیه کوچک هم برات دارم و بعد خداحافظ 

- مگه میتونی منو با یه بچه ول کنی ؟ عمرا اگه سقط اش کنم

چون ام رو ول کرد و اخماش رفت توهم 

+ مگه من گفتم سقط کن 

ترسیدم ولی میدونستم باهام کاری ندارن

- میشه دستام رو باز کنی

+ باشه ولی فکر فرار به ذهنت نزنه چون همه ی درا قفله

بالاخره به چیزی که میخواستم رسیدم و نمی‌خواستم از دستش بدم پس باید هرمی میخواست رو انجام بدم

- اسمت چیه ؟

+ آرمان

بلند شدم و رفتم دست و صورتم رو شستم 

- نترس من فرار نمیکنم چون هرچی نباشه اینجا از جایی که هر روزمیزنت که بهتره

+ می‌دونم فرار نمیکنی 

در رو باز کرد 

+ به عمارت من خوش اومدی اما حق فرار نداری هم تو هم دوستت البته اون که الان ازدرد... چرا درد اون که هزار بار سکس کرده

- تا کی اینجام

+ تا زمانی که کارم تموم بشه ولی نترس اینجا دیگه خونه خودته تازشم ....

اومد جلو صورتم نفساش رو حس میکردم

+ شاید تا ابد اینجا موندی ، اینجا کلی نگهبان داره  ، فردا هم یه پارتی هست میریم اونجا

خیلی ترسیدم 

- اما اگه دوباره

+ نترس از کنارم بلند نمیشی 

صدای آه و ناله هانیه قطع شد 

- چرا این کارو می‌کنی؟

+ چون منم مثل تو مجبورم تازشم اگه مامان و بابات ببینم ما رابطه داریم شاید از اینکه زن اون اسکل بشی صفر نظر کنند

- هه عمرا اگه صفر نظر کنند من اگه ۵ قلو هم داشته باشم بازم منو به اون حروم زاده میدن

+ معلومه دوستت داره 

سرم و پایین انداختم که گونم رو بوس کرد

+ میتونی از فردا بیای و تو شرکتم کار کنی اونجا خیلی راحت تری میشی دست راستم

- اما اگه مامان و بابا.....

نزاشت حرفم و ادامه بدم و اخم کرد و گفت 

+ نمیزارم کسی دوقدمی تو بیاد ، حالا هم یه دست لباس اداری گذاشتم برو اونارو بپوش 

- باشه 

اشکام رو پاک کردم 

- ولی میشه قلبش برم پیش هانیه 

اخماش بیشتر شد

+ برو ولی بدون صبر منم حدی داره مواظب باش که تموم نشه اگه بشه دیگه اون بچه سالم نمی‌مونه 

دستام لرزید بدو بدو به سمت اتاق ها میرفتم و تا اینکه صدای هانیه اومد 

پیمان از اتاق در اومد 

ـ سلام کوچولو

اخم کردم و با عصبانیت گفتم

- دفعه آخرت باشه به من میگی کوچولو

که بی اهمیت از کنارم رد شد

وقتی وارد شدم دیدم خون داره از هانیه می‌ره اما مثل خون اون روز من نبود 

- هانی فدات بشم حالت خوبه 

+ اره حنا تو خوبی ، کاری باهات نکرد

- نه نترس حالم خوبه بلند شو

+ نترس حنا من چیزیم نیست الآنم میرم حموم میام میخوابم

- اون چیه بغلت ؟

+ ها ؟ آهان کاندوم و ویبراتور که بزارم توی کصم اگه بدونی چقدر حال میده

خندم گرفت 

آروم بلندش کردم که رفت حموم

صدای آرمان بلند شد

+ حنا بدو دیگه 

لباس مدرسه ای که تن حنا و هانیه بود😁👆🏻

کت شلوار 👆🏻😎

سریع رفتم یه کت شلوار اداری خوشگل بود پوشیدم 

- این چیه ؟

+ این لوازم آرایشیت 

- ممنونم 

داشت کم کم از آرمان خوشم می‌آمد سریع رفتم آرایش کردم و روسری ام رو پوشیدم 

 

 

 

 

خب تموم شد 🎀 

بقیه اش بمونه برای بعد از امتحانا منتظر پارت های بدی باشید 💅🏻🎀