
مو حنایی 👑 پارت ۱۵

واییی آتیش زدم به مالم به خاطر عه هیچی بزن ادامه
-شما چیکارشی
+ من دوستشم زشت
اون پسر انکار داشت ذهنم مو میخواند بالاخره یکی منو درک کرد...
یه یکدفعه علی چنان دستم رو کشید که نزدیک بود بخورم زمین که اگه میخوردم خبری از بچه نبود
+ ولش کن این دختر مال منع!
چشمام چنان داشت میدرخشید که بچه لقت زد
- آییی
(آرمان)
فکر کنم که بچه لقت زد
ـ حالت خوبه؟
که سر نشون داد
ـ همین الان برو گمشو
دست حنا رو گرفتم و بردم
(حنا)
یکدفعه اون پسر دستمو گرفت و برد هنوز شک داشتم که اون همون پسره
- تو تو کی هستی
+ هیسس نترس اینجا بغلم جات امنه
- تو همونی که توی تولد نه
+ هیس آره خودمم
که یه چک محکم در گوشش زدم
اشکام سرازیر شد
- تو خیلی راحت منو سکس کردی ولم کردی باردارم کردی بعد اومدی اینجا برای چی
آروم سرم رو نوازش کرد
+ من من
با بغض و گریه وحشتناک گفتم:
- بگو دیگه عوضی من هنوز دارم زیر دست پدر و مادرم له میشم
+ من عا...
که علی اومد
ـباشو بریم حنا
- باشه
ـ اون کیه
- علی بخدا من اونو نمیشناسم اگه تو واقعا عاشقم باشی به مامان و زندایی و داییت چیزی نمیگی
سرم و بوس کرد و گفت :
ـ من عاشقتم حنا!!
تمام بای....