لیدی منحرف من

🤍Mahdiyeh🤍 🤍Mahdiyeh🤍 🤍Mahdiyeh🤍 · 1404/1/28 09:00 · خواندن 1 دقیقه

هایییی

 

و توی بغلش لش بودم که بوسی به موهام زد و منو برد خونمون
از پنچره بالکن وارد اتاقم شد 
مرینت+     کت نوار@

+ممنونم پیشی
@قابلی نداشت اووو راستی اینم معجزه گرت زیپ لباسش باز کرد و گوشواره ها رو داد به مرینت
+واییی مرسی
@خواهش خداحافظ بانو
+ازم خداحافظی کرد چوب دستیشو در آورد خواست برم از پشت بغلش کردم
پیشی ؟
@جانم وقتی اینطوری صدام میکنی یه چیزی ازم می خوای بگو چی؟
+میشه نری پیشم بمونی همینجا بخوابی
@ اما آخه...
+ لطفاااااا تروخدا آدرین لطفا پپپیییشییی
@بزار ببینم میشه یا نع
پنجه ها داخل بیا پلگ این پنیر رو بخور

# ممنونم آدرین گشنم بودااا

(و با موبایلش زنگ زد ناتالی)
@الو سلام ناتالی بابا خونس
ناتالی______
خب باشه من شب خونه دوستم میمونم
خداحافظ
+ میمونی
@آره
+یهوووو و پرید بغل آدرین
@ و محکم مرینت بغل کرد و موهاشو نوازس کرد مامان و بابات میدونن
+نه
@ پس من میرم از در پایین میام
+ باش

زینگ زینگ

تام: مرینت کت نوار اومده

(و اینجا داستان مثل بابا گرگس توی کفشدوزکی پس نمی نویسم یعنی گل میاره و ... ولی بابای مرینت شرور نمیشه)

و بعد شام

مرینت : مامان و بابا ما میریم بخوابیم
تام و سابین : باهم
مرینت : آره
تام و سابین : آخییی باش شب بخیر
مرینت : شب بخیر
و رفت اتاق در و قفل کرد کت کت 
کت: بله بانو 
مرینت: میتونی به حالت قبلی برگردی
کت :باشه
پلگ پنجه ها داخل‌
و بعد برق اتاق خاموش کردن و مرینت شیرجه زد تو بغل آدرین
و آدرین شروع کرد به نوازش کردن موهاش
و بعد خوابشون برد