مو حنایی 👑 پارت ۵

Girl👑🎀 Girl👑🎀 Girl👑🎀 · 1404/1/27 21:56 · خواندن 1 دقیقه

بزن رو ادامه چون که هیجان انگیزی شد

راستی خیلیااااا تون گفتید این توی روبیکا درسته👌🏻

اول تشکر میکنم از نویسنده خوبشون❤️

دوم این رمان رو گذاشتم چون که من عاشق اش شدم شاید 

بقیه هم خوششون بیاد ☺️

لطفاً از اینجا دنبال کنید✔️

لطفاً زحمات من هم آب نکنید ممنونم

#مو_حنایی 🧡🐿

پارت 5

دستم بین موهام میکشیدم و نفس های بلندم خبر از حال بدم داشت

کمرم درد میکرد...

در حدی که نمیتونستم بلند شم

هانیه انگار حالم و فهمید که سریع گفت

_یه قرص میارم برات... پاشو یه دوش آب گرم بگیر حنا...

نگاهش کردم که بغض کرده گفت

_نترسیا

من پیشتم.. درستش میکنیم باشه؟ فقط نباید کسی بفهمه

 

آب دهنم و قورت دادم

باید درستش میکردیم... باید این گند و جمع میکردیم

وگرنه پدرم منو تیکه تیکه میکرد

قرص و با چند قلپ آب خوردم

_کی بود هانیه؟

شرمنده سر پایین انداخت

_ندیدم... نفهمیدم اصلا!

آخرای شب اومدم دیدم رسما بیهوش شدی 

بخدا پلک رو هم نزاشتم از بس استرس داشتم ، ولی زنگ زدم به یکی از دوستام

منتظر نگاهش کردم که گفت

_گفتش که سریع بریم پیش یه دکتر زنان... واسه خودش هم پیش اومده 

_ه..هانیه بابام نمیزاره

_فوقش دو سه روز مدرسه رو میپیچونیم...

کمی به خودم اومده بودم .... به کمکش بلند شدم تا تنمو از این کثافت بشورم

ولی هنوز دو قدم برنداشته بودم که صدای اف اف خونه رو پر کرد

هانیه دوون دوون سمتش رفت

با ترس گفت:

_وای حنا باباته!

برای پارت بعد واقعا 😂 

۴۰ کامنت

۲۹ لایک