لیدی منحرف من ۶و۷ p

💕 Mahdiyeh💕 💕 Mahdiyeh💕 · 1404/1/5 16:17 · خواندن 2 دقیقه

سلام بفرمایید ادامه

این دو پارت دادم چون منحرفی نیست

رمان لیدی منحرف من

پارت 6

کت نوار : بانوی من مرسی عشقم دلم خیلی حال داد چه قدر خوب بود
لیدی : آره خوب بود شهوتم رفت
من باید برگردم پاریس مامانم منتظرمه
پیشی‌ جون تو نمیایی
کت : نه میبینمت
لیدی : باش فعلا خداحافظ
کت خداحافظ

در خانه ی مرینت

سابین : مرینت چرا انقدر دیر اومدی هااا
از صبح رفتی الان ساعت ۱ نصف شبه کجایی
مرینت چرا جواب نمیدی
خب که جواب نمیدی دیگه حق نداری از خونه بری بیرون از مدرسه هم خبری نیست اتاقت

در اتاق مرینت

مرینت : وایی تیکی حالا که نمیتونم برم بیرون چیکار کنم
چطور برم مدرسه یا پیش گربه سیاه
تیکی : نگران نباش استاد توهم تیریکس درستش میکنه
مرینت : راس میگی تریکس میتونه کمک کنه
تیکی: حالا بخواب تا فردا مرینت
مرینت : شب بخیر تیکی
تیکی: خوب بخوابی مرینت

رمان لیدی منحرف

پارت 7

فردا صبح

تیکی: مرینت مرینت پاشو مدرسه ات دیر میشه و بعد مدرسه باید با گربه سیاه قرار بزاری

مرینت : تیکی مگه نمی دونی مامانم زندانیم کرده و شروع کرد گریه کردن دیگه نمی تونم برم مدرسه دوستامو ببینم حتی گربه سیاه

تیکی : مگه دیشب یادت نیست

یا آوری دیشب در ذهن مرینت👇

مرینت : وایی تیکی حالا که نمیتونم برم بیرون چیکار کنم

چطور برم مدرسه یا پیش گربه سیاه

تیکی : نگران نباش استاد توهم تیریکس درستش میکنه

مرینت : راس میگی تریکس میتونه کمک کنه

تیکی: حالا بخواب تا فردا مرینت