
ₐₙ ₑₙd wᵢₜₕₒᵤₜ ₐ bₑgᵢₙₙᵢₙg P2

سلام با پارت ۲ اومدم 🖤
بهش گفتم :
اگه همه با کسایی که ازشون متنفرن انقدر خوب رفتار میکردن دیگه کسی غم نداشت !
: از کجا میدونی ؟ شاید این تنفر نباشه ؟ شاید........ چمیدونم فقط به غیر از این باشه .
حرفاش واسم خیلی مبهم بود . واقعا متوجه نمیشدم بعضی اوقات چی میگه ولی بازم مهم نبود . همین که در کنارم بود برام کافی بود . ولی فقط اون موقع واسه کافی بود . هر چقدر که جلوتر میرفت بیشتر احساس میکردم باید کنارم باشه 💔 مغزم ، افکارم و همه چی کاملا بهم ریخته بود . به دوستم پیام دادم
: مهدیس چیکار کنم ؟ دختره خیلی عجیبه ! حرفاش ، خودش . ولی خب چیکار کنم دوسش دارم ❤️
: خب برو بهش بگو ! فوقش دوباره میگه ازت متنفرم و ازت فاصله میگیره .
حس میکنم که مهدیس دیگه شعور نداره که باهاش حرف بزنم . از دار دنیا فقط همین یدونه دوست مونده که دیگه.........
: مهدیس شوخیت گرفته ؟ میخوای منو بی آبرو کنی ؟ نکنه باهام مشکل داری ؟؟
: خودت مشکل داری گندم . چرا اینجوری میکنی ؟ حرف خاصی بهت زدم ؟؟
الان می فهمم چرا مهدیس اون موقع ازم متنفر شده بود . حق داشت از رفتارام متنفر باشه . ولی........ هیچوقت نمی تونم اون زمان از زندگیم و فراموش کنم ! وقتی خواستم از اون مدرسه بیام بیرون آیلا گریه میکرد . تنها کسی که حاضر شد باهام به یک مدرسه ی دیگه بیاد اون بود . کسی که هیچوقت انتظارش رو نداشتم !!
⚫⬜🖤⚪⬛🤍⚫⬜🖤⚪⬛🤍⚫⬜🖤⚪⬛🤍
یک روز خیلی عادی توی مدرسه داشتم با چندتا از بچه ها حرف میزدم که آیلا اومد پرید تو بغلم و گریه کرد .
: چند روز دیگه اجرا دارم . چطوری جلوی اون همه آدم اجرا کنم ؟ چند روزه که میخوام اینو به یکی بگم . همه فکر میکنن منم استرس نمی گیرم ، منم نمی تونم حالم بده بشه . مگه من آدم نیستم ؟؟
: چرا هستی . نگران نباش تشویقت میکنم !
: تشویق هم میخوام . ولی استرس دارم . اگه نتونم چی ؟
: تو اینو قبلاً توی ۲ تا مسابقه جلوی چندین داور انجام دادی . حالا که به این مسابقه ی کوچیک رسید استرس گرفتی ؟ نگران نباش !
: واقعا میخوای بیای اجرامو ببینی ؟؟
: آره ! حتما نواختن تو میبینم . این دستا برای نواختنن پس نباید حروم بشن . باید ازشون استفاده کرد .
دستاشو میگیرم و توی دستم میزارم . گرمی دستاش دستای سرد منو به وجد میاره 🖤
لایک و کامنت فراموش نشه 🎹 شرط نداره پس فعلا بای بای ✌🏻