🖤 تظاهر به عشق 🤍 p5

𝓐𝓻𝓮𝔃𝓸𝓸 𝓐𝓻𝓮𝔃𝓸𝓸 𝓐𝓻𝓮𝔃𝓸𝓸 · 1402/12/28 19:53 · خواندن 2 دقیقه

عه سلام 🤡💔 بعد از قرن ها پارت دادم 💔🤡 به جون پدرم مادرم عمم خالم داییم کراشم رلم خودم همه ی اقوامم قسم میخورم لایک و کامنت بدم 🗿

زود باش دیگه قسم خوردی لایک و کامنت بدههههه 👺 برو ادامههههه 👺

جک : بالاخره بعد از ۳ ماه اما خوب شد ( ۳ ماه تابستان ) دیگه دانشگاه شروع شده بود و با اما رفتیم دانشگاه ... 

میخواستم مثل هر سال جای همیشگیم پیش اما بشینم که دیدم وسایل پیتر روی این میز هست 

اصبانی شدم و پیتر رو گیر آوردم 

جک : دیوث به چه جرعتی اومدی جای من وسایل هاتو گذاشتی ؟ 😠

پیتر : اولا دیوث خودتی بی ناموس به تو هیچ ربطی نداره جای من همونجاست و من از جام تکون نمیخورم و تو هم باید جای من ته کلاس بشینی 😏 هیچ گوهی هم نمیتونی بخوری

جک : من میدونستم که تو میخواستی پیش اما پشینی و عاشق اما شدی اما ما دوتا همیشه باهمیم و عاشق همیم حتی اگه پیش هم نشینیم 😏 تو نمیتونی به هیچ وجع کاری کنی که عشق ما از بین بره 😏😌 

پیتر : بچرخ تا بچرخیم حالا میبینی چطور دل اما رو بدست میارم 😌

جک : چی میگی دیوث برو گمشو 😡 چیکار ناموس من داری برو تا از حرف هات پشیمون نشدی دیگه ریختت رو نبینم مرتیکه حسود 😏😡

اما : داشتم ماجرا رو میدیم اما حرفی برای گفتن نداشتم رفتن پیش جک و بغلش کردم  ❤️ و بهش گفتم نگران نباش من ماجرا رو فهمیدم اون مرتیکه چیز .ک.ش نمیتونه مانع بشه رابطه ما خراب بشه 🫂

                     بعد از دانشگاه 

جک  : اما بهم گفت با یکی از دوستاش بیرون میره منم گفتم مزاحمشون نشم رفتم خونه خودم 

اوایل ساعت ۹ شب بود تصمیم گرفتم که به اما زنگ بزنم و حالشو بپرسم که دیدم یه غریبه ( یه دختر ) جواب داد صداش میلرزید و حراسان بود

؟  : سلام شما جک هستید رل اما ؟ من و اما داشتیم با هم توی خیابون قدم میزدیم نزدیک یه کوچه شدیم و یه غریبه که صورتش رو پوشونده بود اما رو کشید تو کوچه و به من گفت فرار کن 😕 من خیلی میترسم که اتفاقی برای اما افتاده باشه 😟

جک : آره من جک هستم چچچی گفتی 😟 اما رو دزدیدننن 😨 الان کجایی اسمت چیه 😕 چرا اما رو ول کردی باید دنبالش میرفتی 😕

 

 

خب تموم شد 

برای پارت بعد ۲۰ لایک ۲۰ کامنت اگه شرط رو برسونید قول میدم توی پارت بعد عکس شخصیت ها رو بدم 😃

بای