⁷🎀 حکم عشق🎀
اومدم با پارت 😉 شرط کامل شد 😘نمیای ادامه 🥺❤️👈
قبل رفتن به ادامه لایک کن 🙃❤️
لایک و کامنت فراموش نشه ♥️💬
بدون شرط 👑🔥
__________________________________________________
قبل اینکه پشیمون بشم در زدم………
و وارد اتاق شدم درو بستم و به روی ارباب ایستادم
ارباب پشت به من و روبه روی پنجره ایستاده بود
برگشت سمتم
با دیدن جام مشروبی که توی دستش بود
شوکه شدم
از نگاه و لبخندی که روی لبش بود میشد فهمید
کاملا مسته جام رو سرکشیده و گذاشت روی میز و اومد
سمتم
سرمو پایین انداختم و سعی میکردم نشون ندم ترسیدم
با دستش چونمو گرفت و سرمو بالا آورد
....
با لب خندی که روی لبش نشست بود لب زد
_تو همونی نیستی که توی برفا مجبورم کردی بدون کت برگردم عمارت
نمیدونستم اگه بگم بودم چه بلایی سرم یا شایدم
بفهمه من نمیدونستم اون کیه
چونمو از میون دستش خارج کردم و ی قدم عقب رفتم
به دست راستم بازوی دست چپمو گرفتم
_ درست فهمیدین ولی من...
سرمو بالا آوردم نگام میکرد انگار منتظر بود حرفام تموم شه
_ من اون موقع نمیدونستم شما کی هستین
پوزخندی زد و قدم هاش رو به سمت من بلند کرد
عقب عقب رفتم و گیر کردم به کمدی که کنار دیوار بود
با چشمای وحشت زدم به چشماش نگاه کردم
نمیتونستم بفهمم چی میخواست
صورتش رو نزدیک صورتم کرد و آروم لب زد
_ ی تنبیه کوچیک برات در نظر گرفتم
وحشت زده شده بودم میخواست چیکار کنه .
دستامو گرفت ی قدم نزدیک تر اومد
کوچیک ترین تکونی باعث می شد بهش بخوردم
صورتشو مجدداً نزدیک صورتم کرد و بهش سرمو بالا آوردم و نگاهی بهش انداختم
که متوجه شدم لبش رو لیس زده
با دیدن اون صفحه هرچی فکر مثبت کردم پنبه شد
چشمامو محکم بهم فشردم که..