رمان گوربای من😺پارت سه

sarina :) sarina :) sarina :) · 1403/06/19 23:31 · خواندن 1 دقیقه

ادامههه

فیلیکس : شنیدم که گفتی ناراحت شدی که با دخترا لاس میزنم نکنه روم کراشی چیزی زدی خانوم خانوما 😈

گفتم: نهه ....شاید ..... نمیدونممم

گف : پس میخوام یکاری کنم که بفهمی دوسم داری یا نه

اگ خوشت اومد دوسم داری 

به سمتم جهشی کردو

 

 

یدیقه داره چی میشه چرا این بشر داره منو بوس میکنه خواستم هلش بدم اونور ولی دستامو گرفت و نزاشت 

زبونشو وارد دهنم کرده بود نمیخواستم همکاری کنم ولی کم کم اختیارم از دستم خارج شدو منم باهاش همکاری کردم 

بعد ازینکه نفس هردوتامون بند اومد ازم جدا شد 

همراه نفس نفس زدن گفتم فیلیکسسسس.... این چه کاری ... بود کردی ...... اگ مامانم یهو میومد....... چی ؟!!🤦‍♀️

گف: هیس هیس خانوم کوچولو غر نزن وگرنه بازم بوست میکنمااا 

خواستم یچیزی بگم که باز بوسم کرد هلش دادم اونور 

گفتم باش باش فهمیدم نکنننن

گف : حالا خوشت اومد یا نه؟!!!

گفتم: حالا مثلا انگار برا تو فرقی میکنه تو که با همه لاس میزنی 

صورتش سرخ سرخ شد گف : حالا هر چی شب بخیر 

گفتم : نه نه  کجا با این عجله با این نوع رفتارت مث اینک تو رو من کراش داشتی 🗿

گف : اره  ولی  خب که چی مگه جرمه 

گفتم : نه جرم نیس ولی اینکه با همه دخترا لاس بزنی رو منم کراش باشی قطعا جرمهههه

گف : عهههههه انقد نامرد نباش دیگ منم پسرم در هر صورتتتتت

گفتم : خاک بر اون سرتتت😑

تامامم