قلب خالی p11
سلام
از خواب بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم و از پله هاپایین رفتم
دست و صورتم رو شستم
و بعد روی مبل نشستم و کمی بعد به خودم اومدم و یادم
اومد دیروز مرینا اصلا خونه نیومده به ساعت نگاه کردم ده بود نمیدونم خوابن یا ولی زنگ میزنم
گوشیم رو برداشتم و به مامان دوست مرینا که اسمش
رزیتا بود زنگ زدم و بعد سه چهارتا بوق گوشیش رو برداشت
مکالمه
رزیتا : آلو سلام
مرینت : سلام خانم رزیتا ببخشید مرینا پیش شما هستن
رزیتا : آره دیروز اومدیم در خونه رو زدیم کسی در رو باز نکرد و ما هم برگشتیم
مرینت : ببخشید خوابم برده بود
رزیتا : اشکال نداره راستی اگه برای شما مشکلی نباشه میشه بچه ها مرینا و نادیا به مسافرت کشور انگلیس برن
مرینت : تنهایی؟
رزیتا : نه من و شوهرم هم باهاشون میریم و یه چیزی شما هم اگه کاری ندارید میتونید با ما بیاد
مرینت : راستش من سرکار میرم و نمیتونم بیام ببخشید دیگه
رزیتا : نه مشکلی نیست
مرینت : راستی لطفا از مرینا خیلی مواظب باشید
رزیتا : چشم مرینا عین دخترم میمونه
مرینت : ممنونم ازتون
رزیتا : کاری ندارید دیگه
مرینت : نه سفر خوبی داشته باشید
رزیتا : ممنونم خداحافظ
مرینت : خدافظ
بعداز خداحافظی گوشیم رو قطع کردم خب مرینا هم به سفر انگلیس رفت بهتره صبحانه حاضر کنم
از روی مبل بلند شدم و رفتم آشپز خونه یه صبحانه خوب درست کردم و بعدش آدرین اومد و نشستیم صبحانمون رو خوردیم و بعد هم ظرف هارو جمع کردم
رو مبل نشسته بودیم هردومون و به فیلم نگاه میکردیم که
گوشی آدرین زنگ خورد و گوشیش رو برداشت تا جواب بده
از زبان آدرین
داشتیم با مرینت به فیلم نگاه میکردیم که گوشیم زنگ خوردیم گوشیم رو برداشتم لوکا بردارم بود جواب دادم
مکالمه
آدرین : سلام لوکا چطوری
لوکا : سلام آدرین مرسی ما خوبیم تو چطوری
آدرین : ما هم خوبیم چی شده از این وراع
لوکا : قراره چند هفته ای بیایم پیش تو
آدرین : بیایم کلک کدوم رو میگی
لوکا : وقتی اومدیم پیشت میفهمی
آدرین : باشه پس تا کی میاین
لوکا : الان تو راهیم کمی بعد میرسیم
آدرین : باشه پس بای
لوکا : بای
گوشیم رو قطع کردم و یه نگاهی به مرینت کردم و گقتم پاشو که خونه رو تمیز کنیم داداشم داره مهمون میاد اینجا
مرینت : چی داداشت
گفتم : آره
مرینت : وای بهتره من برم
گفتم : کجا
مرینت : اگه داداشت بیاد اینجا نمیگه این کیه
گفتم : خب منم میگم هم خونم هست یا واقعیت رو ما باهم زندگی میکنیم و همدیگه رو دوست داریم همین
مرینت: آره به همین راحتی
گفتم : تو فقط امروز رو بسپر به من آرامشت رو حفظ کن چیزی نمیشه راستی مرینا کجاست
مرینت : با دوستش و خانوادش رفتن انگلیس چند روز برای مسافرت
گفتم : ع خوش بحالش حالا ولش کن بریم خونه رو تمیز کنیم
باهم خونه رو تمیز کردیم و حتی اتاق خواب رو هم آماده کردیم براشون
بعداز چند دقیقه در خونه رو شنیدیم من رفتم در رو باز کردم و کنارش یه دختر بود
گفتم : سلام لوکا خوش اومدی بیا تو
لوکا : سلام مرسی
و هردوشون اومدن داخل خونه مرینت هم کنار من وایساده بود که لوکا گفت
لوکا : میبینم که کسی رو برای خودت پیدا کردی
گفتم : چیز آره 😁
لوکا : بیاین بشینید
ما هم رو به روشون نشستیم که لوکا بحث رو شروع کرد
لوکا : خب ببخشید خانم اسمتون چی هست
مرینت : ع. اسمم مرینت هست
لوکا : چه زیبایی خوشبختم خانم مرینت
لایلا : قراره باهم خوش بگذرونیم شوهر برادر زن
مرینت : ه ع آره خیلی
گفتم : حالا چطور هم رو شناختید
لوکا : لایلا تو شرکت باهم هم کار بودیم اونجا هم رو دیدم عاشق هم شدیم شما چی
گفتم : مال ما طولانی هست بعدا میگم
______________
بعداز کای حرف زدن شب شد و شام رو خودیم و به اتاق هامون رفتیم
مرینت رفته بود آشپز خونه تا آب بخوره منم روی تخت دراز کشیده بودم
از زبان لوکا
بعداز شام همگی به اتاق هامون رفتیم
منم به بهانه آب رفتم پایین پیش مرینت
از پله ها پایین میرفتم که مرینت رو دیدم داشت آب میخورد ولی پوشتش رو بع من بود رفتم آشپز خونه
و مرینت رو از پشت بغل کردم و دستم رو روی دهنش گذاشتم تا جیغ نزنه و گردنش رو میبوسیدم
که دستاش رو گرفتم و به دیوار تکیه دادمش و گفتم دستم رو ول میکنم ولی جیغ بزنی هر چی دیدی از سر خودت دیدی باشه
اونم نشانه آره سرش رو تکون داد دستم رو از دهنش برداشتم که مریمت گفت چی کار میکنی ولم کن
گفتم : ولت میکنم ولی من با یه نگاه عاشقت شدم
مرینت هم چشاش گرد شد و گفت : چی میگی ولم کن
گفتم : راست میگم من با یه نگاه عاشقت شدم
مرینت : من زن داداشتم نه دقیق ولی ولم کن بازم
گفتم : باشه ولی بزار یه کاری کنم تا ولت کنم
مرینت : چه کاری
گفتم : باشه الان میبینی
بعداز حرفم داشتم صورتم رو نزدیک مرینت می کردم
که ....
پارت ۱۱ هم تموم شد پارت قبل شرط ها نرسید بازم پارت دادم
شرط : ۵۶ تا لایک و کامنت