عشق بچگی پارت ۴ + اسمی که انتخاب شده + خبر

Maryam Maryam Maryam · 1403/05/08 01:15 · خواندن 3 دقیقه

هاییییی

ببخشید دیر شد

روز بعد 

با زویی لباس هارو خریدیم  (عکس لباسا تو پارت قبلی گذاشته) با بچه ها خداحافظی کردم و رفتم خونی لوکا هم طبق معمول هی قر میزد چرا دیر اومدم خ نه آخه ساعت چهار بعد ظهر رفتم و لباس خریدم و با بچه ها دوری زدیم تو شهر ساعت ده شب اومدم خونه

مرینت. سلااام بر داداش عزیزم بیا اینم کارتت

لوکا. سلام 😡 چرا دیر اومدی خونه فکر نکن مامان بابا نیستن منم هواسم بهت نیست (مامان و باباشون رفتن مسافرت)

مرینت. باشه حالا تو شهر بودم دیگه 

لوکا. ببین فردا مدرسه نرو من کلی کاردار

مرینت. آقا رو ببین بخاطر  عشقش ما رو از درس مش انداخته

لوکا.  چییی درس و مشق تو همیشه نمراتت زیر ۱۵ هستش حالا بگو آدرین رو چجوری ببینم نگران نباش اونم دعوت میکنم

مرینت. دعوتش نکنی من میدونم و با تو

لوکا. باشه حالا

مرینت.  کادو چی میخوای بگیری

لوکا.  علاوه بر اون انگشتره دستبند میخرم

مرینت. ورشکسته نشی یه وقت  

لوکا. نگران نباش تو شرکت کلی پول دارم(بچه ها لوکا ۲۷ سالشه و رئیس شرکت ساخت وسایل موسیقی هستش)

مرینت.  باشه من برم بخوابم فردا کلی کاردار

رفتم و خوابیدم ولی لوکا از شدت استرس نخوابیدو آهنگ میزد منم چرتی زدم و رفتم پایین دیدم لوکا داره تمرین برای درخواست ازدواج بده منم داشتم یواشکی ازش فیلم میگرفتم تا بعد بهش نشون بدم اینقدر باحال بود که از خنده شکمم درس گرفت 

#آدرین 

تو فکر مرینت بودم که یهو تصمیم گرفتم به لوکا زنگ بزنم که مشکلی نداره با مرینت باشم  گوشی رو گرفتم زنگ زدم

بیب بیب

لوکا. الو سلام شما

آدرین.  سلام آدرین هستم

لوکا. سلام چطوری رفیق ریزه میزه 

آدرین. من دیگه بچه نیستم خواستم ازت یه سوالی بپرسم اگه مرینت پیشت نیست

لوکا.  نه بپرس مزی بالا خوابیده

آدرین.  راستش من از مرینت خوشم میاد بهش علاقه دارم  مشکلی نداری من با هاش باشم

لوکا‌. نه راستی فردا من برای یکی از دوستام سوپرایز دارم توهم دعوتی 

آدرین. چه عالی باشه میام اگه بشه میتونم با مرینت حرف بزنم و علاقمو بهش بگم

لوکا. نه مشکلی ندارم 

آدرین باشه فردا میبینمت

لوکا. باشه بای

مرینت. کی بود

لوکا. وای ترسیدم هیشکی دوستم بود 

مرینت. باشه حالا میگم بریم یه ویلا بخریم

لوکا. باشه من یه ویلا دارن

مرینت.  کی خریدی

لوکا. اون موقع شما بودی مسافرت با آلیا خانم

مرینت. آخ 

لوکا. چیشده باز درد گرفت

مرینت. آره باز کبود شده(مرینت یه مشکلی داره که هر چند وقت یکبار مچ دستش درد میگیره و اونقد کبود میشه که کارش به بیمارستان می‌رسه ) خیلی درد دارم 

لوکا. بیا دارو هاتو بخور پشتش هم آب بخور

مرینت. ممنون 

لوکا. بهتر شدی

مرینت. آره خوابم میاد 

لوکا. همینجا بخواب خواهر جون (اوللا خواهر جونم )

مرینت. باشه

صبح روز بعد...‌‌‌‌.........

______________________________________________

خب اول خبر رو میگم

اسم جدید با کمک شماها انتخاب شد و مهسا جان هم زحمت کشیدن و براش برچسب درست کردند

من این پارت+ پارت های قبلی+ پارت های جدید رو داخل برچسب میزارم.

یک کاور هم برای رمان لازم دارم

اما میخوام شماها برام کاور درست کنید و داخل گفتمانم بفرستید تا من بینشون انتخاب کنم و بزارم

نکته: از اونجایی که این رمان ممکنه فصل های ۳ یا ۴ داشته باشه باید چهارتا کاور انتخاب کنم

گایز لطفا و لطفا کمکم کنید تا یه کاور خوب برای رمان داشته باشیم

♡مرسی♡

خب حالا اسم جدید رمان

[ عشقی از کودکی]


شرط برای پارت بعد: ۲۰ لایک

منتظر کاور های قشنگتون هستم

بوس بای

 

  •