دلبر جذاب من فصل دوم part⁵
خیلی خیلی ممنونم از این که از پست قبلی خیلی خوب حمایت کردید 😐😐😐
آهو: یه ماهی میگذاشت از تجاوز اهورا به من ، منو آهو را تو ی یه خونه دیگه دور از مامان جون زندگی میکنیم من هر شب به آهورا سرویس میدم چون هر شب عین سگ مست میکنه .....
امروز حالم خیلی بد بود از صبح که بلند شدم سرم گیچ گیچ میرفت رفتم پایین به آماندا گفتم ....
[ آماندا خدمت کار شخصی آهو است ]
آماندا ، آماندا،
آماندا: بعلی خانوم چی شده بیبن سرم خیلی درد میکنه یه دکتور چیزی تبر کن دارم از حال میرم
راوی ...
آهو از حال رفت آماندا سری زنگ زد به آهورا آهورا هم سری خودشو رسوند .....
3 ساعت بعد .....
دکتور: آقای آهورا ؟؟؟
اهورا: بعلی دکتر چی شده؟؟؟
دکتر: مبارک باشه خانوم تون حامله ست
اهورا: چیییییی واقعا ....
دکتور: آره من دیگه برم
اهورا: خیلی خوشحال بودم دارم پدر میشم اگه مامانم بفهمه خیلی خوشحال میشه رفتم اتاق آهو دیدم که هنوز هم خوابیده سرشو آروم بوس کردم یه لبخند زدم کنارش روی تخت دراز کشیدم از پشت بغلش کردم خوابیدم ..
آهو: از خواب پا شدم دیدمکه دستی دورم حلقه هست فهمیدمکه اون آهوراست یهو یه حالت تهوای شدیدی بهم دست داد سری رفتم دست شویی فهمیدم که آهورا هم بیدار شده اومد توی دست شویی با لبخند نگام کردم سرمو بوس کرد با مهربونی [ براید استایل] بغلم کرد نمی دونستم معنی این لبخند و این مهربونیش چیست ولی خیلی خوشم اومد آهورا شوهرم بود منم زنش درسته دوسش نداشتم ولی ازش متنفر هم نبودم .....
اهورا: اینجا بشین که بگم برات آب میوه بیارن ..
اهو: من چم شده اهورا چرا این جوری شدم دکتور چی گفت ؟؟؟
آهورا: دستشو گرفتم بوس کردم گفتم ....
تو حامله ایی
آهو: با شنیدن این اسم ماتم برد یعنی چی من حاملم من از آهورا حامله بودم نمی دوستم گوش باشم یا نع توی افکارم بودم که داغی لبای آهو را رو روی لبام حس کردم خیلی لبامو آروم میبوسید منم ناخدا گاه هم راهیش کردم من عاشق کسی شده بودم که زندگیمو جهنم کرده بود عاشق کسی که من زیر خوابیش بودم ....
عاشق کسی شده بودم که الان پدر بچم بود خیلی خوشحال بودم ...
یعنی زندگی داشت روی خوش شو برام نشون میداد ؟؟
2 ماه بعد :
آهورا: توی این ² ماه آهو هم عاشق من شده بود بلاخره به آرزوم رسیدم به آرزوی که فکر میکردم دست نیافتنیه ولی بهش رسیدم توی راه خونه بودم که برام زنگ اومد دیدم که دکتر خانواده گیمون زنگ زده جواب دادگگفت سری برم پیشش رفتم دیدمکه توی دفترش داره بعضی از اوراقو دید میزنه با دیدن من ایستاد سلامی کردم نشستم ...
آهورا: خب بفرمایید دکتر چی شده
دکتر: باید یه موضوع مهم رو براتون بگم
آهورا: بفرمایید
دکتر: متاسفانه ارباب آهورا شما نمی تونید هیج وقتی بچه دار شدی
آهورا: با این حرف دکتر خون توی رگان یخ بست یعنی چی پس بچه آهو مال کیه ؟؟؟؟
خب هب تماممممم
از اون جای که به لایک کردن علاقه زیادی دارید 😂😐
پس 35 لایک 20 کامنت
بکوب روی لایک که پارت بعدی
هیجانی ، خشن و غمین است
بوس به کله همه تون بای