『』RED ROSE『』

[Më] [Më] [Më] · 1403/04/17 17:17 · خواندن 3 دقیقه

²⁴..PART

[دو سال بعد]

آدرین: الان دو سال میشه ک مرینتو ندیدم... همه جا دنبالش گشتم اما نتونستم پیداش کنم... گوشیش در دسترس نیست و من هر کاری کردم تا دوباره بتونم ببینمش یا صداشو بشنوم اما نتونستم... از زمانی ک مرینت رفت نتونستم کارای شرکت رو هم درست انجام بدم... شرکت کلی ضرر کرده و بلخره باید از جام بلند شم و ی فکری به حال این وضعیت بکنم... مثل هر روز از جام بلند شدم و لباسامو پوشیدم. قرصای اعصابمو خوردم و بعد به سمت گل رز خشک شده ای ک شب اولی ک بهم اعتراف کرد دوسم داره بهم داده بودش رفتم و بوسه ای بهش زدم و از خونه بیرون رفتم‌...

..................................

مرینت: دو سال از اون روز نحس میگذره و من هنوز آدرینو دوست دارم... با اینکه میدونم بهم خیانت کرده نمیتونم به خودم اینو بقبولونم... نمیتونم فراموشش کنم... با صدای گریه ی لیلی به خودم اومدم و از روی تخت بلند شدم و به سمت تختش رفتم... بغلش کردم و شیشه شیرش رو بهش دادم تا بخوره و بعد که آروم شد دوباره گذاشتمش رو تختش.

از اتاق بیرون رفتم و به آلیا سلام کردم

آلیا: صبح بخیر مامان خوشگله زود باش بیا اینجا صبحانه رو آماده کردم.

مرینت: صبح بخیر آلیا باشه خیلی ممنون بیا بشین باهم دیگه صبحانه بخوریم

آلیا: اوکی فقط امروز برای شرکت کت و شلوارتو بپوشااا قراره قرار داد ی سریال عاشقانه و هات رو ببندیم ک قراره نقش اصلیش تو باشیییی

مرینت: خیلی خوشحالم ولی خیلی استرس دارم... در ضمن من هنوز پارتنر سریالیمو ندیدم 

آلیا: من هم هنوز دقیق نمیدونم کیه مثل اینکه امروز قراره با مرواز شخصی ای ک براشون میفرستیم بیان آمریکا... حدودا تا عصر میفهمیم این آقای خوش شانس کیه

مرینت: باشه(:

صبحانمونو خوردیم و بعد هم مشغول آماده شدن برای شرکت شدم...

...............................

آدرین: بعد از مدت ها بلخره خودمو جمع و جور کردم تا ی سرو سامونی به شرکت بدم امروز قراره قرارداد یک سریال عاشقانه و هات رو با ی شرکت آمریکایی ببیندیم... اما متاسفانه هر کاری کردم ک از بین بازیگرا یکی رو انتخاب کنن اینکارو نکردن و گفتن حاضرن قرارداد میلیون دلاری ببندن اما من نقش اصلی سریال رو بازی کنم... وجدانم بهم اجازه نمیداد ک ب کسی به غیر از مرینت دست بزنم اما واقعا فرصت خوبی برای شرکت بود و من بی میل قبولش کردم... بعد از اوکی کردن کارای شرکت ی راست خونه رفتم و چمدونم رو جمع کردم و به سمت فرودگاه رفتم‌‌‌... برام هواپیمای شخصی خودشونو فرستاده بودن... و من هم لطفشون رو قبول کردم و بعد از نیم ساعت بلخره به سمت آمریکا راه افتادیم...

........................................

مرینت: تویه اتاقم تو شرکت نشسته بودم و چون کاری نداشتم مشغول بازی کردن با لیلی بودم که در اتاقم زده شد...

مرینت: بفرمایید داخل

_: خانم براتون پرونده بازیگر نقش اصلی ای ک پارتنرتون خواهد بود رو آوردم... 

مرینت: پس بلخره رسید!

_: بله،میخواین ی نگاهی بهش بندازین؟

مرینت: آره بیارش اینجا

_: بفرمایید

مرینت: ممنونم میتونی بری. پرونده رو تو دستم گرفتم و بازش کردم و با چیزی ک دیدم شوکه شدم و ناخودآگاه پرونده از دستم افتاد...

...END

 

خب جیگرا این پارتم تموم شددد ممنونم از حمایتاتون بخاطر پارت قبلییی(((:

برای پارت بعد

50 لایک

75 کامنت

دوستون دارم

بوج بهتون

بای بایییی((: