رمان عشق بی رحم فصل ۲ پارت ۲
سلام بشوت ادامه
مرینت
الان ۱ماه گذشته و ۱ ماه نیممه و آلیا نزدیکای زایمانشه
بعد ناهار با بچه ها ادابازی کردیم خیلی حال داد بعدش یه نسکافه خوردیم که یهو حال آلیا بد شد و رفت بالا آورد نینو یه فیلم سکسی دو ساعته گذاشت
از وقتی که ما دوتا حامله بودیم همه ی کار های خونه با آدرین و نینو بود ساعت ۷ شد نینو رفت نودل درست کرد آدرین هم سفره انداخت شام که خوردیم یکم تیوی دیدیم و رفتیم خوابیدیم که یهو صدای جیغ آلیا اومد سریع رفتیم پایین اتاقشون که نینو گفت فک کنم وقتشه
سریع رفتیم بیمارستان و دکتر آوند بالاسر آلیا بردنش یه اتاق تا معاینه کنن منم باهاشون رفتم ولی مردا بیرون موندن من پاهای آلیا رو باز کردم و دکتر معاینه کرد گفت همین موقع هاست که نینی هامون بدنیا بیان اما باید الیت تحت نظر باشه و باید راه بره بندش کردیم و با کمک نینو یخورده تو سالن راه بردیمش بعد یک ربع دردش گرفت
آلیا
وایی نه دردم داره بیشتر میشه آدرین سریع دکتر هارو صدا زد و بردن منو اتاق زایمان طبیعی وای خیلی درد داشتم
دکتر آمد بالا سرم پاهامو به یه میله ای بستن منم هعی زور میزدم نغس عمیق میکشیدم تا بالاخره یکیشون بدنیا اومد بعد ۳ دقیقه اون یکی هم بدنیا اومد یهو خالی شدم حس خوبی بود ولی خیلی درد داشتم و واژنم حسابی گشاد شده بود و میسوخت
بعد یک ساعت بردنم از اتاق بیرون دکتر اومد برای معاینه مرینتم بالاسرم بود
دک. چند روز دیگه باید عمل تنگی رو انجام بدن
مری. چشم
آلیا. میشه به همسرم بگید بیاد
مری. ما میتونیم بچه هارو ببینید
دک. بله میگم بچه هارو میتونید ببینید البته به جز مادر چون باید استراحت کنن
نینو اومد پیش آلیا لباشو بوسید و دستی رو سرش کشید
ن. بمیرم خیلی درد کشیدی
ال. بازم از تصوراتم بهتر بود
آدرین
رفتیم بچه هارو دیدیم وای چقد ناز بودن یه پسر به اسم لیا و یه دختر به اسم الیام
نمیتونستیم خیلی پیششون بمونیم پس سریع بیرونمون کردن رفتیم اتاق آلیا بعد نیم ساعت بیدار شد سرحال بود تا چشماش باز شد گفت بچه هامو بیارید ببینم سرررریع
نینو رفت به پرستار گفت و اونهم آوردن فقط تا یه ربع داشت قربون صدقشون میرفت و میبوسیدشون
بعد دوروز
بالاخره آوردنش خونه
الیام و لیا کوچولو
دوماه بعد
مرینت
آلیا کاملا حالش خوب شده بود و کارهاشو خودش انجام میداد یه روز منو از خواب بیدار کرد تا بریم برای صبحونه یکم خرید کنیم و نون بخریم منم همراهش رفتم از خرید برگشتیم اما توراه یه ماشین جلومون ایستاد ۴ نفر پیاده شدن و اومدن سمت من همشون هم ماسک زده بودن من گرفتن تو بغلشون و انداختم تو ماشین ولی با آلیا کاری نداشتن خیلی تقلا کردم ولی نشد که نشد من همینجور داشتم اشک میریختم ولی اونا میخندیدن بعد یه ربع یه دستمال گزاشتن رو دهنم و بعد ۱۰ شماره رفتم تو تاریکی مطلق بیدار که شدم تو یه اتاق زیبا بودم که به صندلی بسته شده بودم
آلیا
خیلی ترسیدم خرید هارو برداشتم و رفتم خونه دیدم آدرین از حموم اومد نینو داره چایی درست میکنه که دویدم سمت آدرین
آلیا. هق ادر هق آدرین.... هق مم مرینت... هق
آدرین درست حرف بزن ببینم مرینت چییییییی !!!کجاست؟؟
نینو. چی شده مرینت کو آلیا عشقم حرف بزن
آلیا. رفته بودیم خرید هق برگشتنی هق هق
آدرین. برگشتنی چیییییی
آلیا. یه ماشین جلومون ایستاد ۴ نفر پیاده شدن و مرینت رو بزور کردن تو ماشین و بردن هرکاری کردم از پسرشون بر نیومدم
آدرین. یعنی چی آلیا ماشینش چی بود؟ پلاکش چی؟
آلیا. عکس گرفتم ولی تاره
آدرین. بده ببینم
آلیا. ب..بیا هق هق هق
نینو. بیا یخورده آب بخور آروم باش بچه ها خوابن
آلیا. مرینتنم کجاییییی
آدرین . چییی او...اون که ماشین این عوضیه
نینو. ماشین کیییی؟
آلیا. ببینم
آدرین. ماشین........
خب تمام
شرط ۱۰ لایک و کامنت
به نظرتون کی دزدیدش تو کامنتا بگید
بای