خدمتکار سلطنتی p⁸
هعبببب برید ادامه ☺️
❌️تعداد کامنتا11 ✅️لایکا14
پس 28خط
ویلیام+ لئو× اما=
توی اتاق::
+تو الان دقیقا چرا همچین کاری کردی؟:/
×از دستورات سر پیچی کرد...اون نباس تو کارم فضولی کنه قوانین و یادت رفته مگه؟؟؟
+هییی...آره خب...ولش...فعلا آماده شو بعدا در بارش صحبت میکنیم باهاش
×اوکی
اما:
یک ربع پیش مهمونا اومدن و بعد از همراهیشون طرف لئو و ویلیام رفتم توی آشپز خونه و برای پذیرایی براشون 3تا موهیتو بردم
ویلیام:
اما ازمون پذیرایی کردش و بعد بهش گفتم بره توی اتاق و بقیه خدمتکارا هم بفرسته خونشون صورت اما یجوری شد اما عمل کرد
اما:همونطور که ویلیام گفتش همرو فرستادم رفتن و خودمم رفتم تو اتاق لئو گفته بود تا خودشون نیومدن نیام بیرون و منم خیییییلی حوصلم سر رفته بود:(
پس به فکر این افتادم که دکوراسیون اتاقمو عوض کنم
احتمال داشت ارباب ها تنبیهم کنن ولی خب دلیلی نداشت پس انجامش دادم😂
تخت و گزاشتم وسط اتاق و به دیوار چسبوندم
یعنی دقیقا رو بروی اینه قدی
کشو هامو مرتب کردم دوش گرفتم یه شرکت یاسی با کراپ سفید پوشیدم با گوشیم ور رفتم و بالاخره مهمونا رفتن دلم میخاست برم فوضولی کنم ولی میدونستم عاقبت خوبی نداره پس اهمیتی ندادم
دراز کشیده بودم که ویلیام اومد توی اتاق و پیشم دراز کشید و گفت لئو چند دیقه دیگه میاد از پشت بغلم کرد که یهو:
اینم از این بچه ها اگه واسه پارت بعد حمایتاتون خوب باشه قوووول میدم منحرفی باشه اوکی؟ مرسی از اون 14نفر ک حمایت کردن:/ دوباره سه چار روز دیگه به همین شکل پارت میدم ببینم چه میکنید دیگه تا پارت بعد بدرود