دلبر فسقلی ارباب❤️part 8
سلام بچه هاااا من بعد هزاران قرن برگشتم واقع دلم برای همه تون تنگ شده بود دست سولماز جون درد نکنه توی این چند هفته که نبودم به وبلاگ هام رسیده گی کرد الان اومدم که دلبر فسقلی ارباب را پارت بدم ولی از دست تان خیلی ناراحتم شما تا حالا شرط را کامل نکردید هم از این رومان را هم از رومان برادر ناتنی را اما اشکالی نداره خوب بچه ها پارت قبل را سولماز گذاشته بود همراه با خبر وقتی که او کامنت هاتونو که دیدم از خنده روده بر شده چیزه نمونده بود که بخیه هام دوباره باز شه 🤣🤣🤣😂😂🤣
شما حرف سولماز را باور نمی کردید اونم که فشار میخورد وقتی که کامنت میزاشتی که باور نداریم سولماز گوشی بیچاره منو به مرز شکستن میبورد 😂😂😂😂 بعد کامنت های شما را به من نشون داد منم آنقدر خندیدم که دوکتور اومد سولمازو از اتاق بیرون کشید بعد بهش گفت که دیگه حق نداره بیاد توی این اتاق و منم حق ندارم که گوشی دستم بگیرم چون دوکتور فکر میکرد منم تیک تاک نگاه میکنم 😂😂😂😂 حالا هم دوکتور رفتهدبه چند ساعتی مرخصی سولماز هم یواشکی گوشی را آور برای من خوب فکر کنم که دیگه زیادی حرفیدم 🤣🤣🤣
منم که حوصلم توی این بیمارستان پوکید و ها کامنت ها رو سولماز جواب میده ......
بپر ادامه 👇