صیغه اجباری 🍷🤍 ❶:𝖕𝖆𝖗𝖙

Ti Amo Ti Amo Ti Amo · 1403/02/19 01:52 · خواندن 3 دقیقه

نویسنده ی جدیدم 💛 بیا ادامه 🥺❤️👈

نویسنده ی جدیدم و ممنون میشم اولین پستم داخل این وب رو لایک کنی 👻😐❤️ 

شخصیت ها به مرور زمان وارد رمان میشن 


░░░░░░░░░░░░░░░☯░░░░░░░░░░░░░░░░

درس و دانشگاه داشت تموم میشد بعد این باید کلی کار کنم تا خرج دوا درمون مادرمو پیدا کنم 

به سمت خونه راهی بودم از کوچه های تنگ و خلوت رد میشدم تا به خونه برسم 

با شایعاتی که این چند روز دهن به دهن میشد ترس از تنها راه رفتن داشتم 

 

*** 

 

زنگ رو زدم و پدرم بدون پرسیدن اینکه کی پشت دره در رو برام باز کرد 

وارد خونه شدم و طبق معمول سلامی کردم به سمت پذیرایی رفتم و مهمون هایی که اومده بودن رو دیدم 

پس برای همین پدرم عجله داشت 

 

دوست و همکار پدرم بود با خانوادش اومده بودن عیادت مادرم 

 

[گابریل اگرست]

{ آدم جدی و مغرور مهربونه و در این حال ساده 

خانواده: ادرین اگرست__امیلی اگرست:__ اریکا اگرست-} 

 

با علامت مادرم وارد آشپزخونه شدم 

سابین : مرینت اقای اگرست و خانوادش به عیادت من نیومدن 

متعجب پرسیدم

_ پس برای ‌چی اومدن..؟ 

 

پشت ی نفس عمیق دهن باز کرد : برای خاستگاری تو اومدن آقای اگرست تورو برای پسرشون پسندیدن 

تعجب جاشو به خشم و عصبانیت داد 

_ من نمیخوام نمیخوام قبول کنم 

_ میدونستم قبول نمیکنی ولی من پدرتون قانع نمیکنم 

 

با اخم وارد اتاقم شدم و لباس های زیبایی از کمد برداشتم و پوشیدم مجددا وارد آشپزخونه شدم 

بدون توجه به مامانم سینی چای رو برداشتم و به سمت پذیرایی رفتم 

 

*** 

 

بعد تارف کردن چای ها کنار پدرم نشستم 

گابریل: خب بریم سر اصل مطلب من دختر شما و پسندیدم برای پسرم به عنوان صیغه موقت پسر من شدیداً بع تمکین ی دختر نیاز داره 

 

نفسم بند اومد بود تمکین صیغه این دیگه چجور زندگیه 

چطور اینقدر رو داره 

امیلی: فکر کنم زوج ها باید باهم خصوصی صحبت کنن 

 

پدرم سریع از روی مبل بلند شد و لب زد : البته باید صحبت کنن ولی اجازه می‌خوام من هم خصوصی با دخترم صحبت کنم 

 

*** 

 

وارد اتاق شدیم و پدرم درو بست 

تام : به فکرت نزنه جواب منفی بدی فهمیدی 

_ پدر گابریل صاف تو چشمام نگاه کرد گفت صیغه اونم موقت. چطور توقع داری من قبول کنم 

_ ساکت باش تو حق رد کردن نداری  به محض رد کردن باید از این خونه بری متوجهی. درضمن حال و روز مادرتو نمیبینی به شیمی‌درمانی نیاز داره 

توکه نمیتونی همچین پولی بدی  حالام میری و مثبت جواب مثبت میدی  

 

سرمو پایین انداختم و قبول کردم 

از اتاق بیرون اومدیم و رو به روی جمع ایستادم 

گابریل: خب دخترم نظرت چیه؟..؟؟ 

 

_ من.... 


لایک و کامنت فراموش نشه ❤️💬💬💬