Part 7

 

 

رمان بانوی خیس 💦

پارت 7

 

 

 

با دست هاش سینه هامو میمالید و بهشتمو میخورد..

با لرزش کوتاهی به ارگاسم رسیدم و تمام ترشحاتمو ریختم روی دهنش..

ویلهام بلند شد و لبشو روی لبم گذاشت..

لباشو که برداشت آروم گفت:

-مزشو چشیدی؟!

 

اوهومی گفتم و زانو زدم جلوش

زیپشو همراه دکمش باز کردم و شلوارکشو کشیدم پایین..

با دیدن اون حجم از مردونگیش لبخند خبیثی روی لبم نشست..

گرفتمش داخل دستمو لیسی از پایین تا سرش زدم..

سرک قارچی مانندش رو کردم داخل دهنم و شروع کردم به خوردنش..

میمکیدم و لیس میزدم..با بزاق دهنم تمامشو خیس کردم و لزج..

مک عمیقی به کلاهکش زدم که نعره ی مردونه کشید و موهامو چنگ زد..تمام موهامو جمع کرد و

سرمو عقب و جلو کرد..

 

ده دقیقه ای میشد که براش میخوردم..

مردونگیش که سفته سفت شد داشت خبر اینو میرسوند که داره ارضا میشه..سرمو کشید عقبو

چسبوندم به درخت..

دوتا پامو باز کرد و پامو گذاشت روی شونش

 

مک عمیقی به نوک سینم زد و مردونگی متورم و بزرگ شده اس رو با سوراخ بهشتم تنظیم کرد..

سرشو فرستاد داخلم که جیغم در اومد..

بازوش رو چنگ زدم..آروم آروم همشو فرستاد داخلم..

 

لبشو گذاشت روی لبم و لب پایینم رو محکم

مک زد..

کم کم شروع کرد به عقب و جلو کردنش

وقتی مردونگیش جا باز کرد شدت ضرباتشو محکم کرد..صدای آه و ناله ی مردونش بلند شد..

همراه با درد لذتم بهم تزریق شد..

کمرم میخورد به چوب درخت و صدای برخورد تنمون به هم دیگه فضای جنگلو همراه با صدای آهنگ

پر کرده بود..

ایندفعه تا آخرش فرستاد داخلم و یه ضربه ی محکم بهم زد که با تمام توانم جیغ کشیدم

 

حدود پانزده دقیقه ای میشد که همینطور ضربه میزد و سینه و لبامو میمکید..

آخرین ضربه رو زد و تمام آبشو خالی کرد داخلم..

آه غلیظی کشید و مردونگیشو در آورد..

 

عرق تمام سر و بدنمون رو فرا گرفته بود..

بغلم کرد و بازم لبامو همراه زبونم به بازی گرفت..با دستش موهام رو پس زد و گفت:

-خیلی حال دادی لیدی..امیدوارم بازم از این چیزا نثارم کنی..

 

با دستم مردونگی نیمه بیدارش رو فشردم و گفتم:

-اگه بخوای میتونی همین الانم ازش استفاده کنی..

خنده ای که دخترکش که همه ی دخترارو محو خودش میکرد کرد و گفت:

-از اینجا که رفتی قرص ضد بارداری یادت نره..

 

دستامو دور گردنش حلقه کردم و گفتم:

چطور میشه اگه من ازت حامله شم..

 

خنده ای سرمست کرد و گفت:

+اون وقت میامو میگیرمت

 

 

 

جا داره بگم زهی خیال باطل ☺️😂

جمع لایک و کامنت بالاتر از 50 رسید دادم.. شاید یکم کوتاه بود، حمایت کنین فردا شب هم میزارم 

 

خوشحال میشم اگه با لایک و کامنت حمایتم کنید 💕🌸