
عشق ناخواسته P10

بچه ها لایک ها نرسیده بود هنوز ولی از اونجایی که کامنت ها خوب بود دارم پارت میدم😙
#نویسنده
الا و ویلیام رفتن خونه الا وقتی رسیدن خونه الا دردی رو توی شکمش احساس کرد که سریع ویلیام رو گرفت و با صدای گرفته ای گفت
A:درد میکنه دلم W:لباستو بزن بالا احتمالا کبوده
الا رفت رو تخت خوابید و لباسش رو بالا زد
W:از این اتفاقا زیاد برام افتاده واسه همین میدونم باید چیکار کرد
الا اینقدر درد درد داشت فقط سری به نشانه باشه تکون داد
ویلیام کار های لازمه رو انجام داد و بعد پتو رو کشید رو الا و بهش گفت
W:استراحت کن میرم برات یک چیزی بپزم
A:مرسی
ویلیام رفت و یک سوپ مرغ برای الا اماده کرد و براش برد
W:بفرمایین حواست باشه داغه
الا خیلی درد داشت و ویلیام اینو بفهمید و خودش قاشق قاشق براش فوت میکرد و بهش میداد تا وقتی که تموم شد ویلیام همه چیزو شست و گفت
W:من دیگه میرم A:نمیشه پیشم بمونی
W:مطمعنی؟ A:اره....لطفا بمون W:باشه
ویلیام تیشرتش رو از تنش دراورد و با بدنی برهنه رفت کنار الا و بغلش کرد و روی خودشون پتو کشید
الا همونطور که ویلیام رو بغل کرده بود گفت
A:هنوز توضیح ندادی W:امممم خب.....
الا دستشو گذاشت روی یکی از قسمت هایی که قبلا ویلیام چاقو خورده بود
A:زخمات برای چیه؟
W:خب الا بزار فقط بگم که.....
A:اگر اسیب میبینی دیگه اینکارا رو نکن
W:نه.....الا من فقط بخاطر مامانم اینکارو میکنم
A:مادرت؟ W:اره ولی اون الان مرده
A:اوه واقعا متاسفم.....اگر نمیتونی بگی نمیخواد
W:نه باید بدونی.....امروز هم تو بخاطر من اسیب دیدی
A:اونا فقط یک مشت هیولا بودن که اسمشون رو پدر و مادر گذاشته بودن
W:الا مادرم وقتی مرد من ۱۷ سال سن داشتم و اون موقع بهم گفت که کی اینکارو باهاش کرده و من برای اینکه انتقام مادرم رو بگیرم اومدم توی این کار چون اون کسی که اون بلا رو سر مادرم اورد خیلی قدرتمند بود و من بخاطرش سال ها تمرین کنم و سختی کشیدم تا همه حالا ازم حساب میبرن
A:اسم اون کسی که اون کارو با مادرت کرده چیه
W:فعلا همینقدر بسه.....بعضی اوقات بیشتر دونستن به نفعت نیست.....پس بیا بخوابیم
A:باشه
#ویلیام
من واقعا عاشق شدم.....مامان یکیو پیدا کردم که دلم میخواد با جون و دل باش بجنگم
صبح در حالی که الا رو بغل کرده بودم بیدار شدم
موهای قرمز رو از توی چشمش کنار زدم که چشماش باز شد
A:از کی پاشدی W:همین الان....یک سوال بپرسم؟
A:اره بپرس
W:موهای قرمزت ...... مال خودته؟یا رنگه؟ چون پدر و مادرت هیچکدوم مو قرمز نبودن
A:واقعا فکر کردی میرم موهامو قرمز میکنم؟.....موهای خودمه و اینکه رنگ موهام به مادر بزرگم رفته.....تا اونجایی که یادمه من ۵ سالم بود که فوت کرد ولی یکسری خاطرات محوی ازش دارم
W:واو.....پس خیلی خوش شانسی که همچین زیبایی خدا نثارت کرده
A:خودمم خیلی دوست دارم موهامو....ولی تورو بیشتر
W:معلومه منو بیشتر دوست داری
A:خیلی خب اقای اعتماد به نفس پاشو از جات باید بریم سرکار
W:ولی مرخصی هستیم؟!
A:ما زودتر برگشتیم و وظیفمون اینه که خوب کار کنیم.... و اینکه لطفا موقع کار مزاحم نشو
W:از همین کار توی اونجا متنفرم
A:راستی تو که قار صاحب چندین کارخونه بشی و اینکه پول دیگه هم داری از جای دیگه پس چرا اونجا کار میکنی؟
دستمو گذاشتم زیر چونشو و بلندش کردم و بوسه ریزی روی لباش گذاشتم و گفتم
W:بخاطر تو عشقم
بلند شدم و لباسم رو پوشیدم و بهش گفتم
W:میرم صبحونه درست کنم بعد بریم
A:نه وایسا خودم میام.....از دیشب خیلی برام زحمت کشیدی امروز من اشپزی میکنم
الا خواست از جاش بلند شه که پاش درد گرفت و اخی سر داد
W:با پات فشار نیار.....امروز هم نرو سرکار
A:نه نگران نباش تو وضعیت بدتر از اینم کار کردم
به وضعیتش نگاه کردم....دیگه چی از این بدتر بود؟!؟! این دختر واقعا قویه
الا دوباره سعی کرد بلند شه و ایبار با قدم های محکم و استوار رفت سمت میز ارایشش و یک کش رو برداشت و موهاشو بست و بعد رفت سمت اشپز خونه
تموم مدت محو زیبایی و قدرتش بودم که نفهمیدم چطور گذشت و دیدم پای میز نشستم و دارم غذا میخورم
A:سیر نشدی؟ W:از غذا چرا ولی از تو نه
A:اونجور که تو نگاه میکنی تا الان شیش بار منو خوردی
W:چون خیلی خوشگلی.....علاوه بر اون من واقعا خوشحالم همچین دوست دختر قوی ای دارم که توی این وضعیتش بازم میره سرکار و صد خودشو میزاره
4651 کاراکتر
ببخشید اگر کم بود چون زیاد حالم خوب نیس
ولی این پارت شرطش رو کم میزارم پس زود برسونین
۱۸ کامنت ۱۸ لایک