💜 به طرز عاشقانه ای ازت متنفرم💜12:🄿🄰🅁🅃
جایزست که طولانی دادم لایک کن برو ادامه 😉💟
رفتی ادامه کامنت رو بده تا دینت ادا بشه 😐❤️
سلام گلبام حالتون خوبه؟؟
کلا زر میزنم حوصلم پوکید هوففففففففففففففف ی درخواستی داشتم
- https://monharefan.blogix.ir/post/300/%F0%9D%92%98%F0%9D%92%93%F0%9D%92%90%F0%9D%92%8F%F0%9D%92%88-%F0%9D%92%8D%F0%9D%92%90%F0%9D%92%97%F0%9D%92%86
- رمانیه که تازه شروع کردم داخل همین وبه لطفا حمایت کنید
که یهو...
ادرین رو با زویی میبینم زویی نقابش رو در اورده بود گوشه ای داشت با ادرین میگفت و میخندید
_مرینت حواست کجاس شنیدی
سر الیا رو با دستام میگیرم به سمت زویی و ادرین میچرخونم
_الیا خیلی دلم میخواد برم این دختررو بنشونم سر جاش
الیا نفس عمیق و بی حوصله ای میکشه که انگار اصلا مهم نیست اونا باهمن
بهم نگاه میکنه عین متخصصا عینکشو تکون میده
_ به چه قیمتی کتک خوردن از ادرین؟؟
_ ن به ادرین نمیگم کیم
_مرینت گوش کن چی دارم میگم اون خودشم ممکنه بفهمه
نفس عمیقی کشیدم و حرف الیا رو تایید کردم
و دوباره به زویی و ادرین چشم دوختم زوج خوبی میشدن
منم که به ادرین حس خاصی ندارم
ولی بخاطر زویی هم که شده ادرینو بهش نمیبازم
از سر جام بلند. شدم و ی نوشیدنی از روی میز برداشتم
و به سمت زویی و ادرین رفتم
الان بهت میگم من کی هستم زویی خانم به من میگن مرینت
نوشیدنی رو بین راه خوردم و تقریبا رسیدم بهشون جوری نزدیک بودم که اگه اتفاقی قرار بود بیوفته منو میدید
داشتم میرفتم که نقشمو عملی کنم که پام پیچ خورد لعنتی
حالا چیکار کنم
آخی گفتم و محکم پامو گرفتم
که متوجه شدم یکی بالای سرمه سرمو بالا اوردم باورم نمیشد ادرین بود
_ حالتون خوبه خانم
صدامو یکم تغییر دادم و لب زدم
_اره حالم خوبه ولی مطمئنم نمیتونم بلند شم یا راه برم
_اجازه میدین کمکتون کنم
_البته
بغلم میکنه (براید استایل) و از جمع مهمونا خارج میشیم و منو میبره روی تراس بزرگ و روی صندلی وسط تراس میزارتم و مقابلم روی زمین میشینه و آروم کفشمو در میاره
وای این پسره چقدر خطرناکه معلوم نیست قبل ازدواج با من به کیا اینجوری کمک کرد
_ کفش پاشنش بلند بوده مطمئنم بخاطر کفشت زمین خوردی
لبخندی روی لبم میشینه
_ شما نگران نباشید اسیب جدی نیست مطمئنم موقتیه
از روی زمین بلند میشه و لب میزنه
_ بنظر آشنا میاین قبلا دیدمتون ؟؟
_من شمارو تابحال ندیدم
به اینور و اون ورم نگاه میکنم از سمت در تراس تا آخر ی فرش قرمز بود که کناره های سفید بود دو چراق کناره های تراس بود و گلدون های زیبایی که از گل رز پر شده بودن
سرمو به سمت گودزیلا میچرخونم که متوجه نگاه سوالیش میشم
_شما متاهلین؟
_متاهلم برای چی این سوالو پرسیدین؟؟
شت این چرا اینقدر جدیه توی خونه اصلا اینجوری باهام حرف نمیزنه فرقی هم نمیکنه اینجا مرینت نیستم
چرا اینقدر رسمیه ؟؟
_هیچی فقط برام سوال بود
فقط میخواستم بدونم منو انکار میکنی یا وجود دارم
آروم بلند شدم پام درد میکرد نمیتونستم راه برم ولی سعی کردم پامو بردارم
پام سریع درد گرفت و نزدیک با با سر به زمین بخورم
که شت افتادم تو بغل گودزیلا چه عطری داشت دلم میخواست ناز کنم و توی بغلش بمونم ولی فعلا من مرینت نیستم دوباره منو گذاشت روی صندلی
_ بشین روی صندلی
با انگشتم به داخل عمارت اشاره کردم
_دوستم منتظرمه باید..
تا نگاهمو بهش انداختم دیدم ی گل رز توی دستشه و مقابل من گرفتتش
گل رو ازش گرفتم و تشکر کردم
موهامو با انگشت کوچیکم پشت گوشم انداختم
و بهش نگاه کردم که با لبخندی محو و جدی نگام میکرد
نخواستم بیشتر از این بمونم ممکن بود سوتی بدم
_ببخشید دوستم منتظرمه باید برگردم پیشش
_منظورت الیاست؟؟
_چیی .
خودشو به سمت من خم میشه و ی خودکار از جیب کتش در میاره باهاش نقابمو از صورتم جدا کرد نقابمو روی پاهام افتاد
نقاب رو از روی پاهام برداشت و ایستاد نقاب رو بالا برد و لب زد
_شناختمت خانم دوپن چنگ
دهنم باز مونده بود اخه چطوری فهمید
_......
پایان پارت 💜💟 مرسی بابت حمایت ها خیلی راضیم راستی دو پارت طولانی دادم بدون شرط
حالام شرط
38❤️ ۵۰💬
میدونم یکم زیادع ولی ...
من رمان رو ننوشتم یعنی داخل دفترم ننوشتم دم به دقیقه مینویسم و براتون میزارم ❤️
شرط رو بالا بردن و امیدوارم شما بتونید کامل کنید ⭐
و بالا بردن چون پارت بعد. و پارت بعدش به احتمال زیاد منحرفیه 😍💜
پس هم لایک کن هم کامنت بده