
عشق ناخواسته P8

ادامه
سلام بچه هاااا
________________________________________
#الا
رفتم بغلش
A:هنوزم باید توضیح بدی
W:بیا بریم مادر و پدرت و ببینیم بعدا میگم برات
A:داری میپیچونی؟
W:اول باید پدر و مادر زنمو ببینم
A:ولی اگر توضیح ندی.....دیگه نه من نه تو
W:باشه باشه
رفتیم داخل خونه نقلی پدر و مادرم
(مامانش:M باباش:B)
M:الا عزیزم میشه بری از سوپر خرید کنی
A:مامان مهمون داریم M:کیه؟
ویلیام با اعتماد به نفس گف
W:داماد ایندتون
مامانم که خیلی تعجب کرده بود از اشپز خونه درومد و اومد سمت ما
M:نگفته بودی با کسی رابطه داری
A:خب راستش......
W:من گفتم نگه که سوپرایزتون کنم
مامانم با شک و تردید گف
M:اها باشه A:بابا کی میاد؟
M:الانا میاد.....خب بیا برام تعریف کن چجوری همو دیدین......کی اول شروع کرد؟
A:مامان مگه تو بازجویی؟
W:اول من اعتراف کردم عشقمو
M:اوممم خب کجا الا ی مارو دیدی؟
W:تو خیابون و شرکت ه که اینو میگم ولی تعقیبش کردم و از روی مکانی که کار میکرد رفتم سمتش
A:جوابشو نده.....باز بعدا بیشتر فوضولی میکنه
W:الا مامانته درس حرف بزن
M:اون همیشه اینجوریه......درست ادبش نکردم
W:خب اگر میشه من خیلی خستم میتونم تو یکی از اتاق هاتون استراحت کنم
M:البته برو تو اتاق الا
رفتم سمت ویلیام و زدم به شونش پاشو بریم
رفتیم تو اتاق.....اتاق من زیاد بزرگ نبود
A:تو رو تخت بخواب من رو زمین.....واسه شب
W:دوتامون رو تخت جا میشیم
A:من هنوز اشتی نکردم چون توضیح ندادی
W:پس اون بغل چی بود؟
A:گفتم که هنوزم منتظر توضیحتم
W:خب پس بشین برات بگم A:میشنوم
رفتم و کنارش رو تخت نشستم
ویلیام با چشمایی که هیچ حسی توش نبود نگام کرد
W:من مادرم رو وقتی از دست دادم تنها چیزی که ازش برام موند یک وصیت بود اونم این بود که شغل خانوادشو ادامه بدم
A:شغلشون خلافکاری بود؟ W:اره
A:ولی بازم بخاطر یک وصیت؟
W:الا تو درک نمیکنی.....وصیت مامانم بود
وقتی صورتشو دیدم نتونستم تحمل کنم و ادامه ندادم
A:باشه
برای اینکه خوشحالش کنم بهش گفتم
A:پاشو بریم روستا رو نشونت بدم W:باشه
رفتیم و کل روستا و مغازه ها و پارک رو نشونش دادم
و بعد ساعت ۳ برای ناهار برگشتیم و وقتی ناهار خوردیم این قدر خسته بودم رفتم تو تختم و نفهمیدم کی خوابم برد
#ویلیام
بعد از ناهار متوجه شدم الا خوابید واسه همین رفتم کمک مامانش کنم
بعدش رفتم کمی تا با پدر و مادر الا صحبت کنم و اونا راجب من پرسیدن و منم جواب دادم
و بعد از یک ساعت دوباره رفتم تو اتاق الا.....خودمو بغلش جا دادم و اونو تو اغوشم فرو کردم و خوابیدم
3000 کاراکتر
امیدوارم خوشتون اومده باشه
برای پارت بعد
24 کامنت 20 لایک