unmarked mourning🖤🫀

𝒩𝒶𝒻𝒶𝓈 𝒩𝒶𝒻𝒶𝓈 𝒩𝒶𝒻𝒶𝓈 · 19 ساعت پیش · خواندن 1 دقیقه

پارت ۲

بپر ادامهههههههه که پارتتتت اوردممممم💕🎀

لعنت به پدر و مادر کسی ک لایک و کام نزاره😐💔

_اشکای داغی که روی گونه های سردم حرکت می‌کرد و آتیشم میزد و پاک کردم و قدم گذاشتم به خونه ای که پر از خاطرات شیرین و خوب بود...
ولی نمیخواستم اون خاطرات رو دوباره به یاد بیارم،آتیشم میزد...قدم هام محکم نبود هر لحظه ممکن بود از حال برم، (شال مشکی ساده‌ی ابریشمی که دوطرفش کنار رفته بود.دامن بلند مشکی لباس استین بلندمشکی)وارد خونه شدم...
از حموم اومدم بیرون نگاهی به دور و برم انداختم هنوزم همون جوریه.لباسام رو پوشیدم و از اتاق زدم بیرون(لباسام:دامن کمی بلند مشکی با گلای سفید،شومیز سفید ساده،با یه شال مشکی که دوطرفش باز بود با یه چادر مشکی با گلای صورتی و قرمز)به سمت بیرون کلبه که باغچه ی بزرگی بود رفتم...
یه باغچه نه یه باغ پر از گلای کاملیا،سیکلامن...
کلی گل دیگه اما من فقط همین دوتا رو دوست داشتم حس خوبی بهم دادن باعث میشن حالم بهتر شه

 

پارت تقدیم نگاهتون♥️✨

بچه ها به نویسنده میگم اگه تونست پارتا رو طولانی تر بده و شما هم با حمایتای قشنگتونو ازش حمایت کنید و بهش انگیزه بدین💗

بوس بوس فعلا💋🫐