
شروع تازه

Party 4to5
پارت ۴:
با این سردرگمی فکری در این باران ناگهان سر از ایستگاه اتوبوس درآوردم بدن خیس و مچاله شده خودم را بر روی یکی از صندلی های خیس و نم دار ایستگاه تکیه دادم.
و چتری که آرتا بهم قرص داده بود را جمع کردم و کنار خودم نگه اش داشتم.
کمی باران شدت گرفت و همچنان من منتظر آخرین اتوبوس این ایستگاه بودم.
ساعت را چک کردم تقریبا از نیمه های شب گذشته بود .
باورم نمیشود که هنوز مایکی را تنها در خانه رها کردم. تو همین افکار بودم که با برخورد نور چراغ های جلو اتوبوس به خودم اومدم و وسایلم رو جمع کردم و وارد اتوبوس شدم.
مردی سال خورده پشت فرمون چرمی و قدیمی ای نشسته بود به او سلام کردم و روی یکی از صندلی ها نشستم.
سعی داشتم از کتاب های داخل کیف چرمی دربرابر خیسی و مرطوب بودن آب باران محافظت کنم.
برای همین آنها را از کیف به بیرون کشیدم و در هوا تکاندم .دستم را بر روی جلد تک تکشان کشیدم تا کمی از خیسی آنها را از بین ببرد.
کمی پلک هایم را روی هم گذاشتم و تلاش کردم که آرامش را به آنها برگرداندم .
پارت ۵:
با تکان های ریز آهسته آن پیر مرد از دنیای زیبای خواب برخواستم وسایل را جمع کردم و از اون خداحافظی کردم.
کلید را روی قفل در چرخاندم و در را باز کردم.
برایم عجیب بود که چرا مایکی خانه را بهم نریخته است. وسایل اسباب بازی مرا بود خونه مرتب بود حتی به ماهی ها هم غذا داده شده بود.
با به یاد آوردند اسم کارن تازه متوجه شدم من کلید خانه را چند روز پیش به او دادم.
کارن عاشق گربه ها و ماهی هاست برای همین از من درخواست کرده بود تا سر از گاهی به اینجا بیاید تا کمی با آنها وقت بگذرند.
پس او هم برای تشکر خانه را تمیز کرده است.
پالتو یشمی نامدار را بر روی کاناپه رها کردم و کش مو را از موهایم جدا با حوله تمیزی که روی کاناپه گذاشته شده بود موهایم را خشک کردم.
میل زیادی به خورد شام نداشتم برای همین بعد از تعویض لباس به رخت خواب رفتم و سرم را بر روی بالشت نرم و جدیدم قرار دادم.
صبح با صدای تیک تاک ساعت از خواب بیدار شدم میز صبحانه را آماده کردم و بعد به ماهی ها غذا دادم.غذای مایکی هم داخل ظرف مخصوص آبی اش ریختم و جیرجیرک پلاستیکی را به صدا در آوردم تا مایکی را برای صرف صبحانه بیدار کند.
خب نظرتون راجب رمان چیه ؟ تقریبا سبکش کتابی شما از این سبک خوشتون میاد؟ بنظرتون شخصیت ها چه وایبی میدن؟ تصویر کاور چطوره خوبه یا عوضش کنم؟
برای عاشق گربه ها یه گربه کیوت و ملوسک گذاشتم داخل رمان♥️🥴
میشه حمایت بکنی تا منم خوشحال بشم.
و اینکه یه شرط کوچولو داشتم♥️
۱۰تا لایک و کامنت
این کاور چطوره بزارمش؟
