این امیر بگیره🙂🤍

𝚗𝚊𝚣𝚊𝚗𝚒𝚗 𝚗𝚊𝚣𝚊𝚗𝚒𝚗 𝚗𝚊𝚣𝚊𝚗𝚒𝚗 · 8 ساعت پیش · خواندن 16 دقیقه

"❄پارت ³⁵⁴ تاااااا ³⁶⁰❄"

 

سلامممم به همه عسلیاممم که منو برای پارت پاره کردننن😂💔

بفرمایید بریم داخل🤝🏻

لایک چقدر زمان میبره؟

آفرین .

یک ثانیه!

بعدش اون یدونه لایک تو چقدر منو خوشحال میکنه؟

آفرین .

خیییلی زیادددد🫠💛!!

پس لایک کن پلیززز🥹🎀

 

 

 

#پارت354

#این‌امیر‌بگیره🦋🌀

اینو که گفتم آرمین مثل مرغ پرکنده پرید وسط حرفمون و گفت:

+ خودم میبرمت عزیزم نیاز نیست به دریا خانوم بگی

اوهوع ، اینم دم در آورده بود مثل اینکه ، با اینکه حرف خاصی نزده بود اخمامو توهم کشیدم و باجدیت نگاش کردم

_ من داشتم با شما صحبت میکردم که پریدی وسط حرفمون؟

پری که دید بحث جدی شده دست پاچه گفت:

+ خب ول کنین دعوا نکنین ، بریم بوفه اصن همه مهمون من

بدون توجه به حرفای پری کولمو برداشتم و از کلاس زدم بیرون ، هرچیم پری صدام کرد جوابشو ندادم 

هووف عصابم از امیر خورد بود سر این بنده خداها خالی میکردم ، ولی چه میشه کرد این نیز بگذرد

به سمت بوفه رفتم و چایی و کیکی برای خودم سفارش دادم ، داشتم با اشتها کیکمو میخوردم که با اومدن سه تفنگ دار یعنی امیر ، آرمین و پری کیک پرید تو حلقم

با مشت کوبیدم وسط سینم و چند قلوپ از چاییمو هورت کشیدم ، نفسم انگار داشت قطع میشد که با چند سرفه دیگ حالم جا اومد

نگاهی بهشون کردم تا ببینم حواسشون بهم هست یا نه! پری و آرمین که طبق معمول داشتن باهم دیگه ور میرفتن

ولی امیر مشخص بود این صحنه خفه شدنمو دیده بود چون پوزخندی روی لبش بود

ایشی گفتمو نگاهمو ازش گرفتم ، دستمالی برداشتم و لبمو پاک کردم 

خودمو مشغول خوردن نشون میدادم ولی شیش دونگ حواسم پی امیر و حرکاتش بود ؛ هرچقد میخواستم ازش فاصله بگیرم انگار نمیشد

میدونستم پری از قصد میادو نزدیک میز من میشینه ، دقیقا همینطوریم شد ، میز کناریم نشستن و بعد از سفارش غذاشون پری روبهم گفت:

+ پیس پیس

لیوان چاییمو گزاشتم روی میز و با سر سوالی بش گفتم'' چیه''؟؟

+ بیا اینجا بشین دیگ

_ همینجا اوکیه

+ اه اه بداخلااااقققق

پوزخندی زدمو شروع به خوردن ادامه کیکم کرد

بعد از دو دقیقه یکی از پسرای دلقک کلاس به اسم سهند که نمیدونم فامیلیش چیه اومد کنار میز امیر اینا

سهند از اون پسرای بدبختی بود که همش میخواست خودشو به امیر بچسبونه و باهاش صمیمی بشه

ولی امیر هر دفعه یه جوری می رید به هیکلش اما انقد پرو بود که ول کن نبود!

سهند نگاهی چندشی بهم کرد و نشست رو به روی امیر ، دستشو به سمت امیر بردو گفت:

+ خوبی داش؟ مزاحم که نشدم!

امیر بدون اینکه بهش دست بده فقط به سلامی اکتفا کرد ، ایول خوشم اومد خوب حالشو گرفت

سهند با اینکه کنف شده بود اما از رو نمیرف لاشخور ، منورو از روی میز برداشت و یه هات چاکلت سفارش داد

وای انقد گدا گشنه بود یعنی این بشر؟؟ با پوزخند داشتم نگاش میکردم که یهو فاز لیلی مجنون برداشت

چشمک ریزی برام زد که از قضا امیرم دید ، کم کم اون روی سگم داشت بالا میومد ، لابد فک کرده ازش خوشم میاد و عاشقش شدم

نمیدونم اسممو از کجا میدونست که روبهم گفت:

+ چیزی میل داری برات سفارش بدم دریا؟؟

وااااات؟ این چیچی گفت؟؟؟ میخواست منو مهمون کنه؟؟

 

 

#پارت355

#این‌امیر‌بگیره🦋🌀

خدایا الان بخندم یا گریه کنم؟؟ هیچکدام ، جوابشو میدم تا اندرونش بسوزه

یه تای ابرومو بالا دادم و گفتم:

_ خودت انقد گشنه ای اومدی سر میز دوستای من که مهمونت کنن بعد میخوای میز منو حساب کنی؟اول به  موجودی کارتت یه نگاه بنداز بعد قومپوز الکی درکن 

سهند با این حرفم قیافش قرمز شدو میزو ترک کرد ، پری داشت ریز ریز میخندیدو آرمینو امیرم بی تفاوت بودن

البته امیر از قیافش مشخص بود که حال کرده با جملم ولی خوب به روی خودش نمیاورد

کمی از کیکم مونده بود ولی دیگه زیر نگاهای امیر نتونستم طاقت بیارم

خب چه مرگته لعنتی؟؟ با دست پس میزنی با پا پیش میکشی؟؟؟ دل دیوونمو به آتیش میکشی؟؟

نفس عمیقی کشیدم و از سرجام بلند شدم....

بعد از پرداخت صورت حساب به سمت حیاط رفتم تا بادی به کلم بخوره

روی نیم کتی که کنار درخت کاج بود نشستم ، سوز بدی میومد ، هوا داشت کم کم سرد میشد

دستامو دور بازوهام حلقه کردم و جمع شدم توی خودم ، سعی میکردم خودمو گرم کنم که یهو یکی کاپشنشو انداخت رو دوشم

برگشتم که با دیدن پری با کنایه گفتم:

_ آرمین جون ناراحت نشه اومدی پیشم!

+ خفه شو بابا ، چته تو امروز؟ با همه دعوا داری انگار

_ آره دعوا دارم مشکل داری؟ برو پیش همون دوستات

کنارم نشست و دستمو گرفت ، فشاری به دستم آورد و با لحن مهربونی گفت:

+ چیه قربونت برم؟ بگو چیشده شاید تونستم کمکت کنم ، چرا مث دیوونه ها شدی؟؟

_ آره من دیوونه ام ، دیوونم کردین ، همتون فقط به فکر خودتونین . از همتون بیزارم مخصوصا اون امیر عوضی

چونم از بغض میلرزید ولی نمیخواستم وسط حیاط دانشگاه مضحکه عام و خاص بشم 

+ دریا جونم قشنگم همین امیری که داری ازش بد میگی بهم اصرار کرد که بیام پیشت ، نمیدونم بینتون چی گذشته ولی اینو میدونم که هنوز دوست داره

_ وای ولش کن تورخدا اصن حوصله نصیحت ندارم پری

+ دیگه خود دانی ، من گفتنیارو گفتم

ازجام بلند شدم و همونطور که کولمو روی دوشم میزاشتم رو بهش گفتم:

_ باشه ممنون از گفتنت ، من برم کلاس بعدی شروع میشه الان

+ باشه برو منم الان میام

دستی برای پری تکون دادم و به سمت کلاس رفتم

وارد کلاس شدم که دیدم سهند ردیف جلو نشسته و داره با نیش باز نگام میکنه....

 

 

#پارت356

#این‌امیر‌بگیره🦋🌀

وارد کلاس شدم که دیدم سهند ردیف جلو نشسته و داره با نیش باز نگام میکنه 

چشم غره ی توپی براشتم رفتم و روی صندلی نشستم ، اه توف تو این اخلاقم که غیر پری نمیتونستم با هیچکس دوست بشم

از بیکاری داشتم درو دیوار کلاسو نگاه میکردم ، بعد ده دقیقه کلاس پرشد ولی هنوز پری نیومده بود

معلوم نیس دارن چه غلطی میکنن بی فانوسا ، از فکرای خاک برسری که تو ذهنم اومده بود لبمو گاز گرفتم و خواستم زنگ بزنم به پری که دیدم دست تو دست آرمین داره میاد

دختره وقیح چقد پرو شده خجالتم نمیکشه اصلا ، عه عه عه نگاش کن چجور نیششو باز کرده داره هره کره میکنه با آرمین

من داشتم حرص میخوردم و پریو آرمین خیلی ریلکس قهقه زنان رفتن عقب نشستن

دوسداشتم ازشون بپرسم پس امیر کو؟؟ ولی منصرف شدم

هم چنان تو کلاس نشسته بودیم و هنوز استاد نیومده بود

همه مشغول حرف زدن با هم دیگه بودن اما تمام حواس من پیش امیر بود

بااینکه صندلیش کنار من بود اما هنوز نیومده بود سر جاش بشینه!!

تو همین فکرا بودم که صدای آشنا و چندش سهند رشته ی افکارمو پاره کرد:

+دریا خانوم ما چطوره؟!

بدون اینکه جوابشو بدم از جام بلند شدم و اومدم برم که مانع شد و هی داشت با حرفاش ازارم میداد که با صدای عصبی امیر کل کلاس ساکت شد!!

+ سهند!!

ترسیده نگاهش کردم که نزدیک شد و جلوی کل کلاس عصبی به سهند گفت:

+ اینجا چیکارمیکنی تو؟؟

سهند که مشخص بود از اون پسرای گوز ترسه ، هول شده گفت :

+ هیچی داشتم با دریا صحبت میکردم داش

امیر اخماشو بیشتر کشید توهم و گفت:

+ دریا خانوم بگو عادت کنی ،  الانم برو سرجات بشین اینجا جای منه

نیشم داشت باز میشد که فوری خودمو جمع کردم ، تو دلم داشتن قند آب میکردن ، یجوری نا محسوسی هنوز حواسش به من بود

سهند چیزی زیر لب بلغور کرد و رفت عقب نشست ، سرجام نشستم که امیرم کنارم نشستو سرشو خم کرد کنار گوشم

با اون صدای بم مردون‌ آروم کنار گوشم پچ زد:

+ چی میگفت بهت؟؟

سرسنگین بدون اینکه بهش نگاه کنم گفتم:

_ اصن گوش نمیدادم که ببینم چی میگه

+ اگه دوباره مزاحمت شد بهم بگو

_ چرا اونوقت؟؟

اومد جوابمو بده که با اومدن استاد حرفش قطع شد....

 

 

#پارت357

#این‌امیر‌بگیره🦋🌀

اومد جوابمو بده که با اومدن استاد حرفش قطع شد ، بعد از حظور غیاب ، امیر آهسته لب زد:

+ چی چرا؟؟

استاد داشت مارو نگاه میکرد برای همین دستمو جلوی دهنم گزاشتم تا نبینه دارم صحبت میکنم

_ چرا باید بهت بگم؟ مگه برات مهمه؟

سرجاش کمی جا به جا شدو کتشو مرتب کرد 

+ اگه مهم نبود نمیگفتم کلا

_ ولی رفتارت یه چیز دیگه رو میگه ، معلوم نیست فازت چیه اصلا

+ ببین دریا....

قبل از اینکه ادامه حرفشو بزنه استاد با خودکارش زد روی میز و عصبی گفت:

+ اگه میخوایین صحبت کنین برین بیرون ، کلاس من جای حرف زدن نیست

امیر نگاهی بهم انداخت و دوباره چشم دوخت به استاد و گفت:

+ بعله شرمنده استاد

کلاسورمو از داخل کیفم در آوردم و تمام حواسمو سپردم به درس ، این امیر که معلوم نیست با خودش چند چنده پس باید تمام سعیمو بکنم معدلم ۲۰بشه

اگه نمراتم خوب بشه میتونم بورسیه بگیرم و برم اونور آب ، هم فاله هم تماشا ! 

تا اخر کلاس دیگه حرفی بین منو امیر ردو بدل نشد ، حس کردم میخواد باهام سر صحبتو باز کنه  ولی یه چیزی مانعش میشد

بعد از امتحانا باید ته و توی این قضیه ام در بیارم ، کاش میشد از آرمین بپرسم که چه مرگشه ، ولی اونم سفت تر از این حرفاس

باید با پری نقشه بچینم و از زیر زبون آرمین حرف بکشم ، البته اگه راضی بشه این وزه خانوم

تو همین فکرا بودم که استاد کیف به دست با بچها خداحافظی کردو کلاسو ترک کرد 

وای موضوع امیر مثل خوره داشت جونمو میخورد ، اگه نفهمم از فضولی دق میکنم

وسایلمو سریع جمع کردم و بدون معطلی به سمت پری رفتم ، داشت با یکی از دخترا صحبت میکرد که گفتم:

_ پری چند لحظه بیا کارت دارم

پری ببخشیدی به دختره گفت و دنبالم اومد ، دستشو گرفتمو به سمت راه رو بردمش

+ چیشده عشقم 

کولمو روی دوشم جا به جا کردم و چشمامو شهلایی کردم تا بتونم خرش کنم

_ میگما یه کاری واس عشقت انجام میدی؟؟

+ آره تو جون بخواه ، چه کاری

_ میخوام از زیر زبون آرمین حرف بکشی بیرون 

+ چه حرفی؟؟

_ بهش بگو چرا امیر بعد از اینکه رفت بیمارستان اخلاقش عوض شد!

+ مگه امیر رفته بیمارستان؟؟؟

وای خدا مارو بگو با کی اومدیم سیزده به در ، اینم که کلا شوته 

_ آره تو همینو ازش بپرس ببینم چی میگه ، فقط نگی من گفتما چون اونطوری آرمین نم پس نمیده

+ خب حله گرفتم 

_ برو ببینم چیکار میکنیا ، آفرین دختر

پری یه احترام نظامی برام گزاشت و گفت:

+ چشم قربان ، پیش به سوی عملیات برای کبری 11

تک خنده ای کردم و رفتن پریو تماشا کردم ، خواستم برم داخل کلاس که گوشیم زنگ خورد

دست انداختم تو کولم و نگاهی به صفحه موبایلم انداختم 

با دیدن شماره ناشناس ، با تردید تماسو برقرار کردم و...

 

 

#پارت358

#این‌امیر‌بگیره🦋🌀

با دیدن شماره ناشناس ، با تردید تماسو برقرار کردم و گوشیو گزاشتم رو گوشم ، صدای آشنایی از پشت خط اومد و گفت:

+ سلام

اوف چه صدای جیگری داشت!! چقد آشنا بود ولی ، انگار قبلا شنیده بودم این صدارو

داشتم به مخم فشار میاوردم تا صاحب این صدای جذابو پیداکنم که گفت:

 

+ رایمونم از آگاهی

بیا اینم نیومده پسرخاله شد فوری! معمولا با فامیلی خودشونو معرفی میکنن!

_ سلام خوب هستین؟

+ ممنون ، یه خبر خوب دارم برات

_ دست گیرشون کردین؟؟

+ آره ولی فقط دختره رو ، البته یه مشکلی هست

_ چه مشکلی؟ 

+ مثل اینکه پدر دختره از اون کله گنده هاست ، فک نکنم دستت به جایی بند باشه

_ یعنی چی؟ یعنی زندان نمیره؟

+ زندان؟ دختره که آزاد شده با وثیقه ، باباش خیلی برش داره

دستمو روی شقیقم گزاشتم و فشار ریزی بهش وارد کردم ، انگاری فشارم داشت میوفتاد ، تکیمو به دیوار دادم و چشمامو بستم

+ الو؟ صدا میاد؟؟

_ بعله همینجام

+ حالت خوبه؟

عصبی بهش توپیدم:

_ این خبر خوبتون بود؟ از استرس دارم پس میوفتم من! چه قانونیه پس این که دختره داره راست راست میچرخه واس خودش؟

رایمون لحن صحبتش تغییر کرد و انگار اونم عصبی شده باشه گفت:

+ به من چه خانوم محترم؟؟ بنده یه افسر ساده ام ، قاضی که نیستم رای صادرکنم ، شما انگار طلب داری از من

نفس عمیقی کشیدم و گفتم:

_ آها بعله درسته ، ممنون از خبر خوبتون ، خدانگهدار

منتظر جوابش نشدم و گوشیو زارت قطع کردم ، وای الان چیکارکنم؟؟؟ یعنی هلنو دوباره میبینم؟ اه کاش میعادو بجای این دختره میگرفتن

کاش میشد یه بادیگاردی چیزی استخدام کنم تا ازم مراقبت کنه ، خدارو چه دیدی شاید دوباره هوس کردن منو بدزدن!!!

خواستم برم داخل کلاس که پری جلوم سبز شد 

+ وا دریا کر شدی؟

_ ها؟ مگ صدام زدی؟

+ بعله ۴بار 

_ داشتم فکر میکردم حواسم نبود ، جانم کار داشتی؟

+ آرمین چیز شد

_ چیز چیه پری؟ درست زر بزن ببینم چی میگی!!

خواست چیزی بگه که دیدم آرمین داره میاد به سمتمون ، ابروهامو بالا انداختم و ریز اشاره کردم که ساکت شه...

 

 

#پارت359

#این‌امیر‌بگیره🦋🌀

خواست چیزی بگه که دیدم آرمین داره میاد به سمتمون ، ابروهامو بالا انداختم و ریز اشاره کردم که ساکت شه...

ولی از اونجایی که خر تر از این حرفا بود نفهمید چی میگم!

+ وا چرا اینجوری میکنی قیافتو دریا؟ سکته کردی؟

_ بز کوهی میگم آرمین داره میاد چقد نفهمی تو!

+ خب از اول بنال دیگ 

_ خفه شو فقط ، برو بعدا برام تعریف کن قشنگ

+ باش کلاس بعدی میبینمت پس

_ وای مگ بازم کلاس هست؟؟

+ بعله عزیزم ، نیم ساعت دیگه

_ وای ننه جان ، باشه پس میرم یه چرخی بزنم 

+ باشه فدات شم ، ببخشیدا نمیتونم بیام پیشت ، آخه با آرمین و امیر میخواییم بریم ناهار بخوریم

ناراحت شدم ولی به روی خودم نیاوردم ، چه جالب که اصلا براشون مهم نبود  بودو نبود من!

فدای یه تار موی زیر بغلم ، تنهایی میرم عشقو حال میکنم تا چششون درآد

_ نه راحت باش ، برو آرمین منتظرته فعلا

+ باشه فعلا قلبم 

ای من ریدم به این رفاقت که به هیچ درد نمیخوره ، دیدی دختره ی شیر کاکاعو چجوری منو فروخت به پسرمردم؟

 فشار چیه؟ دارم میرقصم اصن

همینطور که زیر لبی فحش میدادم به عالم و ادم ، سوار ماشینم شدم و به ‌طرف یه پیتزا فروشی حرکت کردم

یه پیتزای پپرونی سفارش دادم و تا آماده شدنش تو اینستا چرخ زدم ،  بعد اینکه پیتزام اومد سریع خوردمش و بعد از حساب کردن ، به سمت دانشگاه رفتم

ماشینمو همون جای همیشگی پارک کردم و رژ لبمو تمدید کردم ، یه برق لبم روش زدم ، اوف چه لعبتی شدم من

از ماشین پیاده شدم و مثل مدلای خارجی داشتم قر میدادم و میرفتم داخل محوطه دانشگاه

انقد تو اکسپلور چرخیده بودم داشتم آهنگ کیلیپارو لبخونی میکردم :

_ عجیب بود نبود؟ جدید بود نبود؟ پر حرف بود نبود؟؟حسش شدید بود نبود؟

نزدیک کلاس که رسیدم دست از مسخره بازی برداشتم و سیس اشراف زاده هارو برداشتم

سرمو بالا گرفتم و با غرور رفتم نشستم ردیف جلو ، نکه خیلی درس خونم واس همین همیشه جلو میشینم:\

از بیکاری داشتم با خودکارم چرت و پرت مینوشتم روی کاغذ که پچ پچ چند تا دختر پشت سرم شاخکامو فعال کرد

+ وای هلی دیدی چقد جذابه؟ هربار میبینمش اصن تپش قلب میگیرم

_ آره لعنتی خیلی جذبه داره ، ماشینشو دیدی تو؟ لعنتی ماشین خارجی داره ، جون میده واس طیغ زدن

+ فک نکنم پا بده ، چند باری خواستم عشوه بیام براش و رامش کنم ولی اصلا اهمیت نداد بهم

_ بابا تو بلد نیستی خره ، باید از یه راه دیگه وارد بشی ، یه چند تا دکمه رو بازکنی حله

+ وای هلی ساکت زشته ، فک نکنم از اون پسرا باشه

فضولیم داشت گل میکرد تا ببینم در مورد کی صحبت میکن ، بخاطر همین با یه حرکت برگشتم عقب و گفتم:

_ در مورد کی صحبت میکنین بچها ؟

هردوتاشون یه نگاهی بهم انداختن و یکیشون گفت:

+ در مورد امیر دیگ ، کل دانشگاه رو اون کراشن

اسم امیرو که آورد میخواستم بپرم روشو یه بادمجون بکارم زیر چشمش ، ولی حوصله دردسر نداشتم

واس همین لبخند شیطونی زدم و گفتم:

_ رکب خوردی گرگعلی ، دوست دختر داره دلتو صابون نزن

دختره با شنیدن حرفم رنگ از رخش پرید و انگار میخواست که گریه کنه ، اشک تو چشماق حلقه زده بودو با یه کلمه دیگ اشک میریخت

بد جنسی کردمو کمی پیاز داغشو زیاد کردم

_ میگن قصدشونم جدیه ، خیلی دوس داره دختره رو

اینو که گفتم دختره زد زیر گریه و مثل خر عرعر میکرد ، اوف دلم خنک شد ، تا تو باشی به مال مردم چشم نداشته باشی.....

 

 

#پارت360

#این‌امیر‌بگیره🦋🌀

اینو که گفتم دختره زد زیر گریه و مثل خر عرعر میکرد ، اوف دلم خنک شد ، تا تو باشی به مال مردم چشم نداشته باشی....

دختره با اون صدای نکرش انقد گریه کرد که دیگه داشت از سوراخ دماغش بادکنک تولید میکرد

قبل از اینکه استاد بیاد از کلاس بیرون رفت و پشت بندش پری و آرمین و امیر وارد کلاس شدن

پری با تعجب نگاهی به دختره انداخت و اومد کنارم نشست ، آرمینو امیرم پشت سرمون جا گرفتن

پری با تعجب گفت:

+ وا این دختره چش بود؟

شونه ای بالا انداختم و وانمود کردم که هیچی نمیدونم

_ نمیدانم ، اطلاعی ندارم

+ طفلی یه جوری گریه میکرد انگار پدر مادرش فوت کرده بودن

_ آره ولش کن اسکل بود

+ مثل تو 

نیشگونی از بازوش گرفتم و گفتم:

_ من اسکلم؟؟ 

+ آره دیگ ، از قدیم گفتن مجرم به صحنه جرم برمیگرده اسکل به اکسش ، از اونجایی که مطمعنم دوباره به امیر برمیکردی پس توام اسکلی

اخمی کردم و گفتم:

_ ساکت شو پری الان میشنوه ، گفتم که دیگه چیزی بین ما نیست ، تموم شد همچی

+ مطمعنی؟؟ ولی من اینجوری فک نمیکنم 

مثل اینکه پری چیزی میدونست و نمیگفت ، اینم که تا حرف بزنه دق میده آدمو

_ آرمین چیزی گفته؟؟

+آره

_ خب بنال بگو

+ اول بگو یه شام مهمونم میکنی تا بگمت ، عملیات سختی بود جون تو

خودکارمو فرو کردم تو پهلوش و فشاری بهش دادم 

_ میگی یا باهمین خودکار کلیتو سوراخ سوراخ کنم؟

+ آخ نکن وحشی ، عه استاد اومد برپا

پری خواست از سرجاش بلند شه که گوشه مانتوشو گرفتم و نشوندمش رو صندلی

با کف دست کوبیدم وسط پیشونیم و گفتم:

_ وای پری برپا چیه؟؟؟ مگه مدرسه ایم؟ آبرومونو بردی خنگ

پری پقی زد زیر خنده و لبشو به دندون گرفت 

+ وای جون تو یه لحظه حس کردم تو مدرسه اییم

_ حالا میگی چیشد یا نه؟؟ 

+ الان بگم استاد پارمون میکنه ، بعدا بهت میگم

ولی مگ فضولیم میزاشت تا آخر کلاس صبرکنم؟؟

_ پری رو کاغذ بنویس برام

+ خاب صب کن

استاد داشت حظور غیاب میکرد که پری تکه کاغذی از دفترم پاره کرد و شروع به نوشتن کرد ، کاغدو تا کردو گزاشت کف دستم

کاغذو آروم باز کردم و چشمامو ریز کردم تا بخونمش ، دست خطش انقد خرچنگ قورباغه ای بود که اصن نفهمیدم چی نوشته

_ ای خاک تو مخت با این دست خطت پری

+ هیش استاد داره چپ چپ نگا میکنه

بالاخره بعد از بالا و پایین کردن کلمات فهمیدم که نوشته : آرمین چیز زیادی نمیدونه ، گفت فقط در همین حد فهمیدم که امیر هنوز دریارو دوست داره ، البته یه داستانی هست که امیر نمیگه بهم

وووییی ننه یعنی امیر هنوز دوسم داره؟؟ میدونستم که هنوز یه حسی بهم داره ، کی دختر به این با کمالاتی رو ول میکنه خداییش؟

البته آرمین که یکم شل مغزه به حرفش اعتمادی نیست ، 

چند ثانیه فک کردم و براش نوشتم : خب چه داستانی هست؟؟ من میخوام اون داستانه رو بدونم ..

 

مشغول نوشتن بودم که حس کردم یکی بالا سرمه ،

ترسیده سر بلند کردم 

با دیدن استاد که درست مثل عجل معلق بالا سرم ایستاده بود

 

ترسیده آب دهنمو قورت دادم و کاغذو مچاله کردم بین دستم ...

 

 

   ************************************************

کاتتتت🤡🎬

حیحییییی .... کیف میکنین جای حساس تموم کردممم🤣🤞🏻

دریای احمققققق مگه مجبورییی خببب🤣🤣

حالا دیگه این شما و این آینده دریا که به یه کاعذ مچاله شده گره خورده😶🔥

 

عسلیای قشنگم لطفا لطفا لطفا از مانهوا جدیدم حمایت کنید ...

خیلی قشنگه و حتی اگر به مانهوا و این چیزا علاقه ای ندارید، بازم اگه فقط چند تا چپتر ازش بخونید عاشقش میشید🫠💓

 

اینم از این .

برای پارت بعد :

22🤍

و

50💬

باید از اینا بیشتر بشه .

از وبلاگ هام بازدید کنید و اگر از پستی خوشتون اومد لایک و کامنت یادتون نره💞

تا پست های هیجانی بعد ، باییی باییی🎀