![[مانند خورشید✨] پارت ۳](https://uploadkon.ir/uploads/128922_2520250623-005904-1186588915.jpg)
[مانند خورشید✨] پارت ۳

تولوخودا حمایتم کن🥺
عه عه لایک نکردی هنوز؟؟؟
رفتم کفشامو پوشیدم و دوتایی وارد آسانسور شدیم و باز هم آریا بخاطر خط چشمم عجیب نگاهم کرد😑😂
ـ والا دیگه خط چشم آبی ندیده بودم😒
+ منم فضولی مث تو ندیده بودم
ـ احترام بزرگتر واجب میباشد .
+ تجسس در کار دیگران گناه است .
ـ ولی خیلی بهت میادا مخصوصا اینکه با رنگ چشمات ست میشه
+ اگه بخوای واسه تو هم سبز میکشم تا با رنگ چشمات ست
بشه😌😂
دوتامونم خنده کنان از آسانسور بیرون اومدیم و به سمت ماشین آقای مهندس رفتیم و سوار شدیم
حرکت کردیم و متاسفانه ترافیک بود
+ آریاا؟
ـ جانم
+ میشه وصل شم آهنگ بزارم؟!👈👉
ـ اوکی
وصل شدم و آهنگ قتل عمد رو گذاشتم و لذت بردم
ـ با این آهنگایی که گوش میدی باید ببرمت تیمارستان عزیزم
+ وا مگه چشه
ـ زیادی غمگینه خببب
+ خب وایسا عوضش کنم
ـ اگه دوسش داری بخاطر من عوض نکنا
+ دوس ندارم داداشم بخاطر آهنگام غمگین باشه😊
ـ عجب...
عوضش کردم و به جاش آهنگ تتلو رو پلی کردم که میدونم دوسش داره
بعد کمی رسیدیم و رفتیم تا به یه رستوران غذا سفارش بدیم برای مهمونی ، حدود ۸۰ تا مهمون داریم و ۵ تا بیشتر سفارش دادیم تا یه وقت کم نیاد
بعدش رفتیم تا میوه بخریم ، بعد خرید کلی میوه به سمت قنادی رفتیم و تعداد زیادی شیرینی سفارش دادیم
میخواستم برای اون روز یه لباس جدید بخرم ولی خب بعدا با ملیسا میرم که کمکم کنه تو انتخاب
ـ خب خانم دکتر چیزی لازم داری بخریم یا بریم خونه؟؟
+ اومم نه بریم خونه
ماشینو روشن کرد و به سمت خونه حرکت کردیم ، رسیدیم و چون میوه خیلی زیاد بود بابا اومد تا کمک کنه زود ماشینو خالی کنیم . رفتم داخل و به اتاق رفتم و بلافاصله لباسامو عوض کردم و رو تخت نشستم . باورم نمیشه من که یه خری بیش نیستم رو خانم دکتر صدا میزنن😂💔
تو همین فکرا بودم که صدای مامان خانوم منو به خودم آورد و رفتم پایین تا ببینم چه خاکی باید سرم کنم.
مادر ـ یه کمکمون نشه خانم دکتر؟
آریا + توروخدا به این نگید خانم دکتر یجوری میشم🤣
- وا چشه مادر؟ دختر به این قشنگی ، مودب ، زرنگ، حسودیت میشه مهندس مامان؟؟
+ نه ولی ندیده بودم یه میمون دکترشه🫂🥹🤣
من که تا الان فقط میخندیدم با میمون گفتنش جا خوردم و رفتم لپشو محکم کشیدم و گفتم : ببین بچه خوشگل؛ اگه شوما لاتی واس ما شوکولاتی! افتاددد؟؟؟!
+ برو بابااااا
بعد کمی بحث با خان داداش رفتم به مامان کمک کنم که شامو سپرد دست من و خودش رفت سراغ بقیه کارها
کاتتت🎬
۳۰۰۴ کاراکتر🤍
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الان حال هیچکس خوب نیست میشه شما با حمایتا حال ما نویسنده هارو خوب کنید؟؟ یه لایک و کامنت کلی انرژی میده بهمون:)))
خیلی دوستون دارم مراقب خودتون باشین تا تو این گرما نپزید فعلا❤️🩹