
مو حنایی 👑 پارت ۴

ممنونم بابت اشتیاق تون ماچ بهتون کیوتان❤️🌈🎉
#مو_حنایی 🧡🐿
پارت 4
با دیدنش که پشت میز نشسته و سرش رو با دستاش گرفته قدم هام سست شد
هق زدم که سرش و بلند کرد و با بغض گفت
_حنا... من دیشب... حواسم بهت نبود... ب..بخدا نفهمیدم کجا رفتی
روی زانو افتادم که نگران سمتم اومد
اون حرف میزد و من چیزی نمیفهمیدم...
اون نگران به سر و صورتم سیلی های اروم می زد و من حتی نفس هم نمیکشیدم
دستش رو بلند کرد و با پاچیدن لیوان اب یخ روی صورتم نفسم بالا اومد
گریه کردم
زار زدم و اون فقط کنارم نشست و بغض کرده نگاهم کرد
_بدبخت شدم هانی.. بدبخت...
بابام منو میکشه
دستش روی موهاش نشست و با ترس گفت
_اروم باش حنا... میریم دکتر ، همه چی درست میشه
توروخدا گریه نکن کسی بفهمه نمیتونیم جمعش کنیم
هق زدم و به خودم لعنت فرستادم
صدای اون مرد...
چرا چیزی یادم نمیاد
چرا صورتش رو ندیدم!
هول زده گفت
_گوشیت چندبار زنگ خورد آخرش برداشتم، مامانت بود
دست لرزونم رو گرفتم تا گوشیم بردارم که گفت
_فعلا زنگ نزن بهش گفتم خوابیدی
صداتم گرفته شک میکنه
♡
برو پارت بعدی🎀🥰
بایییی