گوربای من پارت 10
ادامههه
خبببب الان یه هفته ازون اتفاقا میگذره ( الان جمعست )
بالاخرهههه لیسا با یکی رل زد از دستش خلاص شدم هوففف
ولی خب لیسا انقد پاکه اصن به فکر پسره بدبخ نیس خدا پسررو بیامرزدش 🗿🚬
داشتم همینطوری تو پارک قدم میزدم که ریو دیدم که داشت با اسکیت بورد رد میشد ازون موقع ندیده بودمش
تا منو دید وایسادو اومد سمتمو گف سلاممم پرنسسس خانومم چن وقتی میشه ندیدمت
یه خمیازه کشیدمو گفتم : اوهوم .... سلام ری ( نقطه ها نشونه خمیازن )
گف : چرا صب به این زودی بیداری من جات بود تا لنگ ظهر میخوابیدم
گفتم : خب تو خودت چرا بیداری😑
اهی کشیدو گف : هعیییییی خواهرم باز مست کرده منم از دستش دررفتم تو چرا بیداری
منم یه اه کشیدمو گفتم : هعییی منم یه پیشی کوچولو تو خونه دارم که همش از سروکولم میره بالا
هردومون باهم خنیدیمو ری گف پس دردامون تقریبا یکیه 😂
منم گفتم : اره مث اینکه 😶🌫️😂
یهو از پشتمون یه صدایی اومد چن تا مرد گنده با شیشه الکل شکسته تو دست گفت : هویییییییییی ...... ری پدسگ عوضی ...%$@&^5# ..اشغال ( فوش خیلی خیلی بد )
البته قبل ازینکه بتونم ادامه حرفاشو بشنوم ری دستاشو گزاش رو گوشم
بعد ازینکه مرده حرفاش تموم شد دویید دنبالمونو نوچه هاشم دنبالش دوییدن
از ترس خشکم زده بود که یهو ری از دستم گرفتو دویید بعد از پنج دیقه دوییدن رفتیم یه گوشه قایم شدیم
صدای مرده و نوچه هاش رو میشنیدم که اون دور و اطراف هی ریو صدا میزدنو فوش میدادن ..
اروم از ری پرسیدم چه خبره اینا کین ری دستشو گزاش رو لبمو گف هیسس بعدا بهت میگم پرنسس خانوم
فیلیکس ازونور داستان : خرر خرررر خرر ( تو حالت گربه ایشه )
بزارید وارد خواب فیلیکس جان بشیم : نانانای نانای نانای نای همچی ارومه من چقد خوشبختم اما انگار امروز من مث پلنگم ( وات د فا... )
عهه سلام مایا خوبییی خانوم خانوما .... عههه من چرا قطب جنوبم عهه پنگوعناروو چه کیوتننن شبیه مایا ان .... عه چرا تو تختم حتما خواب بوده بگیرم باز بخوابم ( الان فیلیکس تو خوابش خواب دید که از خواب پریده و دوباره تو خوابش خوابید )
تاماممم
این خواب فیلیکسم دیقن عین خوابای من بود یهو تو اتاقمم ولی یهو نمیدونم چرا سر از مدرسه ای کوهی دشتی جنگلی جایی در میارم همیشه ام اخرش تو خوابم از خواب میپرم 😂🗿