خلافکار جذاب من🖤⛓🥀p1 +معرفی رمان
های بروبچ با یه رمان خفن و مافیایی ادرینتی اومدم
دارین رد میشین بیاین یه سر بخونینش پشیمون نمیشین😊❤️
شروع رمان جذاب و مافیایی :
خلافکار جذاب من🖤⛓🥀
به قلم✒️❣ : نفس .S
ادیتور کاور💗🖇 : 𝓐.𝓡 ( که توی وب لیدی باگ نویسنده اس و لقبشونم مومیایی کارا و قیمتاشونم که اصن نگم عالی اگه دوس داشتین میتونین سفارش بدین براتون کاور و بالابر درست کنن که سریع هم بهتون تحویل میدن)
ژانر: اکشن،عاشقانه،مافیایی و یه نمه منحرفی🔞❌🔥🔪
خلاصه ~ادرین رضوی و مرینت فرهمند یه زوج دورگه ایرانی فرانسوی که بزرگترین باند خلاف و مافیای خاورمیانه هستن و هر خلافی از سرقت و قاچاق وسایل قیمتی یا ادم و دلار گرفته تا قتل و ادم ربایی و خرید فروش مواد مخدر از شون برمیاد حالا چی میشه اگه یه روز زن بزرگترین رئیس مافیا توی خاورمیانه رو ....
بریم برای پارت p1
_بنگ بنگ
اه گندش بزنن اینم که تموم شد
چند تا فشنگ از جیبم در اوردم و انداختم توی کلت و اماده ی شلیکش کردم و دوباره شروع شد
_بنگ بنگ بنگ بنگ....
که صدای عربده ی ادرین بلند شد
+مرینتتتت
برگشتم و دیدم که میخواد بره سوار بنزش (همون سلطان سرعتش) بشه که یکم دور تر از سنگر ما بود بشه و با تویتا ها که حداقل تو هر کدومشون یه کیلو تریاک بود بزنن به چاک
_دارمتتتت
با این حرفم از روی سکوی سنگی جلوش پرید پایین و بدو بدو و با احتیاط سمت ماشین رفت و سوار شد
منم کش موهامو محکم کردم و با اشاره ی ادرین در حالیکه یه دستم کلت بود و داشتم یکی یکی نگهبانای مرزی رو خلاص میکردم و توی دست دیگم که خونی بود و یه قمه بزرگ بود (فک کنم همون خنجر خودمون بهش میگن) دویدم سمتش و سوار شدم و فوری کمربندمو بستم
_بریممم
استارت زد ولی همینکه خواست راه بیفته یهو....
تاماممممممممممممممم
ببخشید یکم کوتاه بود از این به بعد پارتا رو طولانی تر و بیشتر میکنم
فک کنم رمانای مافیایی تو وب خیلی کم داشته باشیم و رمانم جز اون دسته ی کم باشه پس امیدوارم ازش خوشتون بیاد و اگه اشکالی داشت به بزرگی و قشنگیه خودتون ببخشین
و یکیم اینکه از فردا برای رمانم برچسب میزارم ولی امروز چون انگار اماده نبود نشد بزارمش
پارت بعد شرط نداره ولی دوس دارم یه حمایت مشتی و حسابی از رمان بکنین تا منم انگیزه بگیرم و فردا یا پس فردا یه پارت عالیی بدن خدمتتون دیگه ببینم چه میکنینا بای بای😘🍇🌷