رمان دانشگاه منحرف پارت ۳

🦋inas✨️ 🦋inas✨️ 🦋inas✨️ · 1402/12/03 14:18 · خواندن 1 دقیقه

سلام سلام خوبید 😆اینم پارت سوم ولی لایک‌کنید کامنت هم بزارید تا یه خورده انرژی بگریم دوستون دارم🥰

صبح روز پنجشنبه بود رفتم صبحونه خوردم خونمو تنیز کردم رفتم مزون رفتم یه لباس سفارش دادم تا عصر اماده میشد توی راه بودم که یهو ادرین زنگ زد 

ادرین: سلام مرینت

مرینت: سلام ادرین

ادرین :چیشید امروز میای 

مرینت: اره پارتی بدون من نمیشه 

ادرین: منتظرم 

بعد ادرین قط کرد برگشتم خونه  رفتم گوشیم رو چک کردم دیدم الیا پیام داده 

الیا:مرینت من امروز میرم ویلا السا میای 

بعد مرینت جواب داد: اره ادرین بهم‌گفت 

الیا: لباس چی می پوشی 

بعد مرینت به الیا زنگ‌زد  الیا  گفت چرا صدات اینجوریه 

مرینت : درد دارم 

الیا: چی شده 

مرینت:دیروز با ادرین سکس کردم یه خوره درد دارم

 

الیا؛ مشکلی نی خو الان لباس چی میپوشی

مرینت: رفتم سفارش دادم

الیا: چی 

مرینت: دیگه به توچه 

الیا:خوب بای 

مرینت عصر رفت لباسش رو گرفت رفت پرو کرد  و دید یهو مرینت دید مرده وارد اتاق شد 

 

مرینت:برو بیرون 

 

فلیکس : نمیرم می خواهم ببنیمت

 

مرینت:  برو گم شو 

 

بعد فلیکس یه دستمال گذاشت دهن مرینت و ببردش

از خواب بیدار شد دید لخته و دست و پاش بستس