تنفر من برای عشق تو p3
لطفا کامنت بدید و اینکه دستم شکست
لباس مرینت👇
مرینت: لباسم رو پوشیدم و یک آرایش لایت قرمز کردم موهام رو گوجه ای بستم و راه افتادم سمت خونه پسره
آدرین: از وقتی اون دختر رو دیدم عاشقش شدم خیلی قشنگ و زیبا بود خیلی دوسش داشتم و امروز قراره بیاد خونه من خیلی خوشحالم میخوام یک جور باهاش ارتباط بگیرم
دینگگگ دینگگگ ( صدای زنگ در )
آدرین: بفرمایید تو
مرینت؛ ممنون آقا
رفتم و روی مبل نشستم خونه این مرد ۱۰۰ برابر خونه من بزرگ تره
آدرین: دیدم داره خونه رو دید میزنه که گفتم
چیزی میل دارین؟
مرینت: بی زحمت نسکافه شیرین
آدرین: چه جالب منم نسکافه شیرین دوست دارم
مرینت؛ چه جالب
آدرین: رفتم و نسکافه رو درست کردم
مرینت: خیلی ممنون آقای
آدرین: منو آقا صدا نکنید من آدرین هستم و شما؟
مرینت: منم مرینت هستم خوشبختم آدرین
آدرین: همچنین
مرینت: وقتی نسکافه مو خوردم گفتم
من نمیخوام مزاحمت بشم آدرین پس اگه میشه زود تر کیفمو بده
آدرین: تو که مزاحم نیستی مرینت( بیتربیت تو چیه بگو شما😂😂)
ولی باشه الان برات میارم بعد رفتم تا کیفش رو بیارم
مرینت: وقتی رفت به دکور خونش نگاه میکردم یک خونه بزرگ اما چوبی و پر از رنگ های گرم
آدرین: بیا اینم کیفت مرینت
مرینت: اوه خیلی ممنون
داشتم میرفتم سمت در و اون داشت برای بدرقه من میومد که من یهو برگشتم که بهش چیزی بگم که یهو صورتهامون خیلی بهم نزدیک شد داشتم به چشم هایی که به انبوه جنگل بود و توش گم میشدی نگاه میکردم که یهو به خودم اومدم و سریع برگشتم و گفتم
ببخشید خیلی یهویی برگشتم
آدرین: نه نه تو منو ببخش که حواسم نبود به هر حال میخواستی چیزی بگی؟
مرینت: دوباره برگشتم سمتش و در حالی بازم تو چشماش گم شدم گفتم آخه با این کار یکی بدهکارم و سریع نگاهم رو ازش گرفتم یک لبخند چشم بسته زدم گفتم پش یک شام خونه من باید بیای شماره لطفا
آدرین: در حالی تو شک بودم خودمو پیدا کردم و گفتم اوه تالا که میگی باشه و بعد شمارم رو بهش دادم که گفت
مرینت: پس تا اون موقع خداحافظ
آدرین: خداحافظ
مرینت: بعد رفتم هوف چه لحظات سخت و خوبی بود نمیدونم چرا وقتی به اون چشماش فکر میکنم تپش قلب میگیرم سرم رو تکون داد، و گفتم نه نه دختر تو نباید از این جور فکر ها کنی و بعد راه افتادم خونه وقتی رسیدم شب بود چون دیگه پول برای کرایه تاکسی نداشتم وقتی رسیدم یک نیمرو درست کردم و خوردم رفتم تو تخت که بخوابم که فکرم مشغول شد من به خاطر لباس هزینه زیادی کردم و خیلی پول از دست دادم بهتره فردا دو شیفت کار کنم چون من زیاد وضع خوبی ندارم تازه هنوز اجاره خونه رو ندادم وایییی خدا خودت به دادم برس تو این فکر و خیال ها بودم که خوابم برد
فردا صبح
مرینت: امروز خیلی زود بیدار شدم با اینکه هنوز خستم رفتم حموم و اومدم تو اتاق یک کراپ آستین کوتاه کرم تیره با شلوار نخی کرم پوشیدم یک آرایش ملایم انجام دادم و یک کیف برداشتم باید امروز رو شیفت کار کنم
در کافه
آلیا: دختر چرا اینقدر خسته ای
مرینت: هیچی چون امروز میخوان دو شیفت کار کنم
کانا: عههه میخوای دو شیفت کار کنی مول بیشتری در بیاری به ما پز بدی؟ منم دو شیفت وایمیستم!
آلیا: چیزه منم همینطور
مرینت: رئیس اومد و کافه باز شد اینروزا خیی شلوغه چون روزای نزدیک عید هست خیلی ها تو روز عید میان اینجا به عشقشون پیشنهاد ازدواج میدن یعنی چی میشه اگه منم... واییی دختر چه فکر هایی به سرت میزنهههه الان نزدیک آخرای شیفت دومه رفتم تو اتاق استراحت و چشمام رو رو هم گذاشتم که خوابم برد.....
وقتی بیدار شدم تو تختم بودم و یک نوشته کنارم بود نوشته بود
از طرف رئیس# خیلی خوابالویی هاا یک استیکر😆 هم کشیده بود واییی نکنه خوابم برده و رئیس منو آورده خونه خدااا ساعت رو نگاه کردم ساعت ۱۰ بود فردا نوبت من بود که زود تر برم و در کافه رو باز کنم پس زود تر میرم که اونجارو تمیز کنم و وسایل عید رو میارم بیرون
فردا صبح
مرینت: با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم الان ساعت هفته و کافه ساعت ۱۰ باز میشه رفتم یک لباس ساده پوشیدم و راه افتادم درو باز کردم اول اونجارو جارو کردم و بعد وسایل تزئینی رو در آوردم و کافه رو تزئین کردم الان ساعت ۹ هست بچه ها تا ۱۰ دقیقه دیگه میان خیلی گرمم بود پس کولر رو رو پایین ترین درجه گذاشتم بعد رفتم یک آب معدنی یخ از مغازه بغلی گرفتم اومدم تو کافه آخیشششش چه خنکه نشستم جلوی کولر که آلیا اومد و گفت
آلیا: نکنه الان زمستونه
مرینت: نه ولی خیلی گرممه
آلیا: مشخصه
مرینت: آخه میخواستم کار رئیس رو جبران کنم
که آلیا اومد کولر رو روی درجه بهتری گذاشت و گفت
آلیا: اشکال نداره امروز زود تر برو خونه
مرینت: چرا؟
آلیا: چون کاری که همه ما باهم میکردیم تو تکی کردی
مرینت: که یهو.....
4464 کاراکتر
خب اینم از این پارت چون خیلی طولانی برای پارت بعد
۲۰ لایک و کامنت
بای بای