رمان بانوی خیس 🔞💦
10 آذر · · خواندن 2 دقیقه Part 5
رمان بانوی خیس 💦
پارت 5
رومو سمت دختره ی چندشی که پشت بخش پذیرش بود چرخوندم و گفتم:
+آقای کورای کجان؟
سرشو بلند کرد و گفت:
_اتاقشونن...دارن فیلم رو ادیت میکنن..
اهانی گفتم و سمت اتاقش رفتم
بی پروا درش رو باز کردم که با دیدن صحنه ی رو به روم دهنم باز موند..
لونا نویسنده ی فیلم هامون داشت روی کیر آقای کورای بالا و پایین میشد..
انقدر مشغول بودند که حتی صدای باز شدن در هم نشنیدن...
صدای آه و ناله هاشون کل اتاق رو فرا گرفته بود..
سرفه ی زیر لبی کردم که لونا از روش بلند شد..
با دیدن من خیلی عادی گفت:
_ننه آقات یادت ندادن در بزنی؟
با پررویی تمام گفتم:
_ننه آقای تو یادت ندادن هرجا رسیدی لنگاتو ندی هوا؟
عصبی جیغ زد و گفت:
-خفه شو دختره ی دوهزاری..مفت نمی ارزی..اون دهن کثیفتم که چند دقیقه پیش 211 گرم گوشت
رفته داخلش بشور بعد اسم ننه آقامو بیار جنده..
به حرفاش اهمیتی ندادم و بیخیال گفتم:
+همه حرفات نمایانه که کی جندس کی نه..
و پوزخند صداداری زدم و ادامه دادم:
+آقا کورای پول این فیلم رو بدید نیاز دارم..
ابرو بالا انداخت و گفت:
-اوکی..بیا دنبالم..
لخت بلند شد..با دیدن خواستم چشمامو بندم اما یادم اومد اینجا آمریکاست و منم که آفتاب مهتاب
ندیده نیستم..
دو بسته تراول پول انداخت طرفم و گفت:
-بردار برو..
پولارو برداشتم و انداختم داخل کیفم..
پابندم رو از کیف در آوردم و بستم به پام و از ساختمان زدم بیرون..
نیاز به هوای آزاد داشتم..باید میرفتم جایی که آرومم کنه..
شهربازی..کلوپ..پارتی..یا هرجای دیگه ای..
هدفون رو گذاشتم روی گوشام و آهنگ ایوان بند رو پلی کردم
با خودم آهنگو زمزمه میکردم..حتی نفهمیدم کی رسیدم به کلوپ..
معتبر ترین کلوپ کالیفرنیا هیمنجا بود..
ورودی رو که دادم وارد شدم..
صدای آهنگ گوش خراش بود.. همینطور صدای جیغ دخترا و پسرا
هدفون رو گذاشتم داخل کیف و دادم به خدمه..
کفشامو با یه کفش پاشنه 15 سانتی عوض کردم..
دو لیوان ودکا رو که خوردم رفتم وسط و تنها شروع کردم به رقصیدن..
امشب باید برای فراموش کردن اون سکس و اون کیر کلفت همه کاری میکردم..
پسری اومد سمتم و گفت:
-افتخار رقص میدید..
لبخند زدم و خودمو انداختم بغلش..من اینقدر بی جنبه بودم که با دو لیوان حالم خراب شد..
دستامو انداختم دور گردنشو آروم شروع کردم به تکون دادن بدنم..لبخند زد و آروم لبشو گذاشت
روی لبم..
نمیدونم چرا اما منم شروع کردم به همراهی کردنش..
دستش باسنمو لمس کرد که لرزیدم..
بلندم کرد و بردم سمت کاناپه و ازم جدا شد و گفت:
-واقعا خوش مزه ای لیدی..
دستش که داشت رون پامو انگولک میکرد رفت داخل شورتم و بهشتمو چنگ زد
اینم جای حساس 😔😂
لازم به ذکره هر چی تعداد کامنتا بالاتر باشه زودتر پارت میدم
خوشحال میشم اگه با لایک و کامنت حمایتم کنید 💕🌸