ناپدری جذاب من✨

سلام عزیزانممممم. حالتون چطوره. بچه ها من این پارت کم اوردم چون بیرونم اینم تو ماشین نوشتم. ولی شرطا کمه
Part 7
صبح با صدای الارم گوشیم بیدار شدم
رفتم سرویس بهداشتی. روتینمو انجام دادم و لباسمو با تاپ و شلوارک بندی عوض کردم. ایندفعه خیلی خوابم میومد از بس خسته بودم
همزمان که داشتم از پله ها پایین میرفتم، چشامو مالوندم
+هیییی.سلام مامان صب بخیر
با چشای نیمه باز رفتم رو صندلی نشستم
_سلام الیسا خانوم
ها این اینجا چیکار میکنه؟
+آرمان؟
*الیسا این چه وضعیه؟ برو لباس بپوش
محو آرمان شده بودم. لامصب چقد جذابه. پیراهن سفید پوشیده بود که تمام تنشو به نمایش گذاشته بود. استیناشو تا کرده بود و ساعت طلایی شو دست کرده بود. رگاشم بیرون اومده بودن. به خودم اومدم و عین میگ میگ دویدم سمت اتاق. از پشت سرم فهمیدم آرمان همون لبخند دختر کششو زد.
دلم رفته براش
رفتم فقط شوارکمو عوض کردم که ست تاپم بود. خب اون که سینمو... ولش.
رفتم پایین و سر میز نشستم
+سلام ببخشید ندیدم اومدی
_عیبی نداره
صبحانمونو خوردیم ارمان رفت. موقع رفتنش ی پیام بهم اومد
_من پایین منتظرم اماده شو بریم بیرون
با پیامش پا شدم حاضر شم
چون تیپ آرمان پارچه ای بود تصمیم گرفتم منم ی لباس هماهنگ باهاش بپوشم.
کت شلوار سه تیکه سیاه سفید رنگ مو پوشیدم. ی اسکارف توری گل گلی پوشیدم
زودی ی ارایش ملیح کردم و با کیف دیورم و کفش پاشنه بلند سیاه رنگ مو پا کردم. عجب جذاب شدم✨
از پله ها رفتم پایین
*کجا به سلامتی؟
+دارم با الهه میرم بیرون
*مواظب خودت باش
دویدم سمتش ی بوسش کردم و بدون توجه به دادش رفتم سمت در و اسانسور زدم. رسیدم پایین که با ماشین بی ام وه روبرو شدم. بوق زد رفتم سمتش
************
واسه پارت بعد
15❤
و
17💌
باییی