
رمان منحرفی لمس ناپاک 💦 پارت 1

(این رمان چون منحرفیه از وب لیدی باگ موقت شده بود برای همین اینجا دوباره میزارم)
خوب عشقای دلم ❤️ این رمان رو خودم مینویسم و توش پر از صحنه های جذاب، رمانتیک و منحرفی هستش. این پارت محدودیت سنی نداره پس حتما همتون بخونید.
امیدوارم خیلی خوشتون بیاد 🍀 حتما لایک و نظر یادتون نره 🔥 برین ادامه مطلب 👇🏻
بعد از ظهر روز پنجشنبه بود که بعد کلی زحمت و خستگی کار تو کافه سوار ماشین شدم تا برگردم خونه، تمام فکرم این بود که خودمو تا قبل بیهوش شدن از خستگی برسونم به تختم...
در ماشینو بستم کلید ماشینو وارد کردم و ماشینو استارت زدم، انقدر هوا گرم بود که نفسم دیگه بالا نمیومد، پنجره ماشینو دادم پایین و برای بار آخر بهش نگاه کردم...
داشت جرعه های آخر قهوه شو سر میکشید، یک پسر جذاب و خوش اندام با موهای طلایی که همیشه روی میز یکی مونده به آخر تو کافه مون مینشست.
با ماشین حرکت کردم به سمت خونه، تو راه همش فکر میکردم که چقدر بدشانسم که شیفت کاری من بعد از ظهر تموم میشه و اون پسر جذاب لعنتی دقیقا قبل رفتنم میاد، حداقل میتونستم اسمشو بپرسم نه؟... نه ولش کن ایده خوبی بنظر نمیاد ممکنه مثل اسکلا بنظر بیام.
سر چراغ قرمز وایستادم دو تا چهارراه دیگه مونده بود به خونمو داشتم رسما بیهوش میشدم. مجبور بودم یچی بگیرم تا برای شام غذا داشته باشیم اما دیگه انرژی نمونده پس بیخیالش شدم و خودمو رسوندم خونه.
کلیدو انداختمو وارد خونه شدم اما...
(پایان پارت 1)
ادامه رمان رو که قراره داستان جذاب بشه و بخش های منحرفی 💦 هم شروع بشه بزودی میذارم ❤️
حتما لایک کن پستو و نظرتو در مورد داستان بهم بگو 💋
خبر: پارتای جدید ترو گذاشتم برای خوندنشون بزن رو برچسب (لمس ناپاک 💦) پایین پست 👇🏻