گریزان💀⚡P3
سلاممم بر همه دوستان و نویسندگان میدونم ۵ ساعت گذشته ولی عیدتون مبارک💕
سال خوبی داشته باشین.بریم سراغ پارت ۳ مرسی از حمایتتون🙏❤
...که چیز شوکه کننده ای توی یکی از کوچه های فردی دیدم.دیدم آدرین و لایلا راسی..دارن ..صبر کن اونا الان دارن چیکار میکنن؟😳چشمامو بستم نمیخواستم ببینم که دارن ل.ب میگیرن و سریع پا به فرار گذاشتم.
**********************************************************
تو اتاقم به این فکر میکردم که اونا انقدر اهم اهم هستن که روز اول آشنایی ل.ب میگیرن؟
آدرین چیزی نیست که فکر میکردم.
**********************************************************
۲ روز گذشت و خوشبختانه اثری ازشون نبود. تا اینکه روز سوم....
ل: آدرین بیا بریم خونه من
آ: باشه . چه خونه قشنگیه
نصف پشمام رفت. یاخدا چیکارمیخوان بکنن ؟ با اون صحنه ای که دیدم احتمالا فراتر از بوسه پیش میرن.نمیدونم چرا ولی باید یکاری کنم .بدو بدو رفتم جلو و داد زدم:سلااممم!
ل:سلام، شما؟
آ: لایلا ایشون مرینته همکلاسی و دوستم....ام یعنی دوست معمولیا😅مرینت اینجا چیکار میکنی؟
لایلا چشم غره ای به من رفت و با بی میلی گفت: اها.خب ما کار داریم خدافظ...
م: آم...خب...باشه.🙁
آ:لایلا میتونی مرینتو دعوت کنی؟ فکر کنم ناراحت شده.
سرمو به نشونه آره نشون دادم .لب پایینمو دادم بیرون و با چشمای مظلوم به لایلا نگاه کردم.
کاملااا برخلاف چیزی که فکر میکردم قبول کرد!
ل:بخاطر آدرین
ناراحت شدم ولی چیزی نگفتم.رفتیم بالا و نشستیم روی مبل. لایلا رفت که شربت بیاره و من و آدرین مشغول حرف زدن درباره درس و پروژه کلاسیمون شدیم.وقتی شربتو آورد خواستم بخورم که متوجه شدم شربت بوی خاصی میده...
خب تمام شد. شرط: ۲۰ لایک ۲۰ کامنت💗 پارت بعد میفهمید بوی چی میداد😈
بچه ها اگه یکی از شرطا برسه به عنوان عیدی پارت بعدو میدم⭐🌚
بای👻