≡دوقلو های منحرف≡

[Më] [Më] [Më] · 1403/04/02 15:16 · خواندن 1 دقیقه

¹-PART

از زبان آرتين:

رفتم داخل حياط سر باز كه هوا بخورم كه ديدم همسايه بغلى دوتا دختر هستن كه دارن به گل ها آب ميدن ميخندن دوتا دختر سكسى بودن😈

آرتین: سلام

لوسی: سلام

آرتین: من آرتين هستم از ديدن شما خوشحالم

لوسی: منم لوسی هستم

لیا: منم لیا هستم

آرتين:اگر چیزى لازم داشتين بهم بگين

بعد رفتم داخل به آردين گفتم:

آرتين: دوتا دختر سكسى همسايه ماهستن

آردين:واى حقدر خوب پس يه نقش خوب دارم

آرتین: گوش میدم

آردين:امشب ساعت 0ه:ةشب ميريم و لاستيك ماشينشون ينجر ميكنيم تازه براى اون كارم بدرد مى خورند

........................................

ساعت 3:00 صبح

 

از زبان آرتين:

 رفتيم بيرون تا لاستيك پنجر كنيم وقتى كارمون تموم شد رفتیم خونه و خوابیدیم🛏............

.......................................

صبح ساعت 7:00

از زبان لوسى:

از خواب بيدار شدم رفتم سرويس بهداشتى آب زدم صورتم مسواك زدم بعد ليا بلند كردم رفتيم دامن هاى كوتاه چهار خونه قرمز و مشكى و با لباس سفيد أسين بلند پوشيديم رفتيم پايين صبحانه خورديم كفش پوشيديم همينكه در باز كردم ديدم ماشين پنچر شده كه یهو..........

Enddd...

خب خبببب پارت اول تموم شددد امیدوارم از این رمان خوشتون اومده باشه(:

برای پارت بعد 

25 لایک

20 کامنت

دوستون دارم

بوج بهتون 

بای بایییی