صیغه اجباری 🍷🤍 ¹³:𝖕𝖆𝖗𝖙

Ti Amo Ti Amo Ti Amo · 1403/03/20 22:41 · خواندن 5 دقیقه

اخ دیر شد معذرت ❗❤️ راستی عزیزانی که داخل گفتمان فوشم دادنو حلال نمیکنم 😁 بابا رمانه دیگه فوش چیه..؟ 

 

اسپویل گذاشتم... 

کسایی هم داخل گفتمان گفتن از چه قراره ولی خب فقط زحمت بیهوده


هرکس حدس بزنه و داخل کامنت ها بگه (بجز پانیا) بهش جایزه تعلق میگیره فقط باید درست بگه  ✓✓✓ 


روی تخت نشستم و زانو هام رو بغل کردم زندگیی هیچوقت اونجوری که میخواستم نبود  

گابریل بخاطر پول کزایی که به پدرم داد منو برده جنسی و صیغه ی پسرش کرد و پدر و مادری که 

هیچ وقت پشتم نبودن باعث این اتفاق شدن  سرمو بین پاهام فشردم چند شبی بود سردرد داشتم و چشمام سیاهی میکرد 

M:الان دو کارت روی میزه.ادرین ..دنیل 

خودمو به تاج تخت تکیه دادم در اروم باز شد و الیا با ی جعبه پیتزا اومد داخل و در رو با پا بست جعبه رو روی میز گذاشت 

a بیا بخور.. نمیدونستم غذای مورد علاقت چیه ..! 

از ادرین اجازه گرفتم و پیتزا سفارش دادم 

کنارم روی تخت نشست و دستمو محکم گرفت  

a: نمیدونم دوستت داشته یا نه.! ولی الان حتما ی حسی بهت داره که میخواد باهاش بری. 

دستمو آروم ول کرد و کمکم کرد بلند شم روی صندلی نشستم الیا از اتاق بیرون رفت 

 

……… 

 

آروم از اتاق بیرون اومدم و به سمت اتاق ادرین رفتم

پشت در ایستادم و به این فکر میکردم که اگه کارت اشتباهی رو برمیداشتم چه بلایی سر زندگیم میومد.. 

 در زدم و اروم وارد اتاق شدم هیچ تغییری نکرده بود تمیز و مرتب 

چشمم دنبال ادرین بود که روی صندلی خوابش برده بود 

کامپیوترش روشن بود 

آروم نزدیکش شدم و به کامپیوترش چشم دوختم 

چشمام گرد شد و تنم لرزید تک تک کلمه هایی که به دنیل گفتم روی صفحه کامپیوترش میرقصیدن و منو تهدید به ی اتفاق بزرگ تر میکردن 

لبمو گاز گرفتم که چشمم افتاد به فایل هاب صوتی کنار کلمات 

مطمئن شدم صدای من و دنیله.. 

کامپیوتر رو خاموش کردم نمیخواستم بفمه که میدونم از حرف های منو دنیل باخبره  

صندلی کنارش رو عقب کشیدم تا بشینم 

ولی با چشمای زمردی خمارش رو به رو شدم 

A: برای چی اومدی اینجا..؟ 

با اعتماد به نفس روی صندلی نشستم 

  1. M: میخواستم باهات حرف بزنم همین..! 

سرشو لای دستاش گرفت و دندون هاش رو روی هم سابید : بعدا هم میتونیم حرف بزنیم.. 

M: باهات میام..؟ 

با تعجب بهم چشم دوخت بغضمو قورت دادم و سرمو پایین انداختم: ولی ی شرت داره  

بدون گذر حتی ی ثانیه لب زد: شرطط چیه..؟ 

 

M: بزاری خانوادمو ببینم 

موبایلشو از روی میز برداشت و مقابلم گرفت 

A: تماس بگیر.. 

دستشو پس زدم: اینو که میتونستم گفتم میخوام ببینمشون نه داخل گوشی 

نفس کلافه ای کشید و گوشی رو روی میز انداخت 

A: باشه میبینی..! 

 

از روی صندلی بلند شد 

سریع بلند شدم بلند شدم و گوشه ی استینشو گرفتم 

  1. M: دنیل هم عضو خانوادمه..! 

عصبانی برگشت سمتم و با صدای خشدار و عصبانی لب زد...


کاتتتت 🎬✨ 

بمونید تو خماری 😁❤️

 

(بگین پایان شادی داشته باشه یا غمگین.)

راجب به جمله هایی که قرمز و بنفش  هستن هم باید بگم ی مسابقه داغ راه میوفته 😍‌ 

قرمز ها جایزه 🏆 بیشتری دارن و سخت ترن بنفش ها آسون تر و جایزه ی کمتر 

شرط: 60 لایک و 100 کامنت 😍😍 

پارت بعد منحرفی 😍✨