atlas🌊❤️ پارت:2
سلام ببخشید بابت تاخیر ادامه
مرینت: یهو روم خیمه زد خیلی ترسیدم لبای داغ شو گذاشت رو لبام خیلی وحشیانه مک میزد میخواستم حولش بدم ولی زورش خیلی خیلی زیاد بود دستامو با دستش بالای سرم قفل کرد زبونشو وار دهنم کرد با زبونم بازی میکرد حالم داشت به هم میخورد بعد این که کارش با لبام تمام شد سرش رو فرو کرد توی گردنم گردنم رو میبوسید که با بغض خواهش کردم که با من کاری نداشته باشه سرشو بالا کرد زبونشو روی لبم کشید خمار گفت ..
ادرین: آروم باش کاری باهات ندارم فقد میبوسمت همین اگر بخواهی حرف بزنی تنبیه میشی پس ساکت باش
مرینت: گردنمو میبوسید منم یکم قلقلکم اومد ناخدا گاه داد زدم بسهههههه بعد حرفم یه دقه نبوسید ولی یه گاز محکم از گردنم گرفت که دادم رفت هوا دستشو گذاشت روی دهنم گفت...
آدرین: مگه بهت نگفتم حرف نزن ....
مرینت: ترو خدا ولیعهد ولم کننین ولی نه تنها ولم نکرد کار را هم بد تر کرد دستش رو کرد توی لباسم داشت میو مد بالا که برسه به لباس زیرم منم محکم هولش دادم از تخت افتاد پایین میخواستم فرار کنم که شاهزاده فلیکس اومد ...
فلیکس: آخه این آدرین کجا ست یهو یه صدای از اتاق شنیدم رفتم توی اتاق دیدم که یه خدمت کار میخواست فرار کنه و آدرین هم روی زمین بود روبه خدمت کار کردم یه دختر خوشکل بود خیلی جذاب بود رو به آدرین کردم گفتم مامان صدات داره اونم سری تکون داد رفت دختره هم میخواست از کنارم رد شه که بازوشو گرفتم کوبوندمش توی دیوار گفتم داشتین چی کار میکردین
مرینت: خ. خب من من داشتم ببخشید من باید برم
فلیکس: تا جوابمو ندی نمیزارم
دیدم که هیچ جوابی نداد منم صورتشو بالا آوردم به لبای قرمزش نکاه کردم که آدرین مک زده بود و به گردن کبودش نگاه کردم که آدرین گاز گرفته بود منم نتونستن خودمو کنترول کنم لبامو گزاشتم روی لباش لباشو بوسیدم حالا میفهمم که چرا آدرین لباشو قرمز کرده بود خیلی لبای نرم ، و خوش مزه داشت یهو هولم داد و فرار کرد ....
مرینت: اشک توی چشمام جمع شد باورم نمی شد که شاهزاده فلیکس هم منو ببوسه آخه اون که قرار با الیا اگه الیا بفهمه نمی دونم چی میشه رفتم اتاق الیا خیلی ناراحت بود خیلی کنارش نشستم گفتن حالت خوبه
الیا: اهوم خوبم صبر کن گردنت چی شده
مرینت: تازه یادم اومد یهو زدم زیر گریه تمام ماجرا را به الیا تعریف کردم به جز این که شاهزاده فلیکس منو بوسید .. اونم گفت که زیاد دور ور ولیعهد نباشم منم چشمی گفتم از اتاق اومدم بیرون که دوباره چشمم به ولیعهد خورد که داشت یجوری نگام میکرد نمی دونم اون چه حسی بود که توی چشمای سبز ، و خمار ولیعهد بود ؟؟؟،
بیب بیب
تمام شد
شرط پارت بعدی
40 کامنت 20 لایک
باییییییی
.