
مانند خورشید✨ پارت ۱۲

پارت نسبتا طولانی دادم پس بپر ادامهههه
در ضمن لایکو بزن🐤🤏🏻❤️
یه کامنتم بزار من ممنونت میشم😔
خببب بریم پارت جدید:
+ واقعا ازت ممنونم بابایییی🫀
اینو گفتم و پریدم بغلش . رفتیم تو خونه که مامان با دیدن چهره ی شادم گفت :
_ به به خانم خوش خنده . چی شده که انقد شادی؟! تا چند دقیقه پیش که بخاطر اخمات نمیشد اسمتو پرسید!
لبخند زدم و ریموت ماشین رو نشون دادم که چشمای مامان و آریا گرد شد .
_ مبارکهه دخترگلممم.
+ سپاس مامیی
آریا_ مبارکه خواهر
توجه نکردم و لبخند زدم . اصلا هم کینه ای نیستم👍🏻
بعد کمی صحبت با خانواده رفتم تو اتاقم . داشتم اتاقمو مرتب میکردم که آریا اومد تو .
_ ماندانا ؟
+ ها
_ قربونت بشم یه دقیقه نگام کن آخه
+ چیه میمون؟ فک کردی خر میشم؟ زارت👍🏻 حالا گمشو بیرون.
_ عه آبجی😐 ببین من اشتباه کردم نباید بهت گیر میدادم و نباید دستتو فشار میدادم حالا عذر میخوام . میشه قهر نباشی بی تو من نمیتونم آخه کوشولو
+ معذرت خواهی کردی؟ حالا بیرون
_ واست خوراکی هم خریدما
خر شدم ولی واسه اینکه ضایع نشم گفتم:
+ هه فک کردی با خوراکی میتونی خرم کنی؟ کور خوندی داداش .
_ یدونه بوس بده بعد برم خوراکیارو بیارم که باهات حرف مهم دارم🙃
+ اییی باشه باشه .
قبول کردم چون هم خوراکی دلم میخواست هم کنجکاو شدم که ببینم چه حرفی داره ولی کامل نبخشیدمش.
رفت از پشت در به کیسه بزرگ خوراکی آورد .
_ خب ماندانا خانوم بفرما . حالا بشین حرف مهم دارم.
+ ها چیه بگو
_ راستش... من .......... هیچی ولش🥲
+ راستش و کوفت . بگو ببینم چته
_ هوفففف .... راستش من عاشق شدم🙂
+ تو؟؟؟ تو مگه احساس هم داری؟ حالا کیه اون دختر بدبخت!!!!
_ رفیقت..
+ هاااا؟ کدومم؟ مونا؟؟؟ سولماز؟؟ مهدیه؟؟؟؟
_ نه... خب ... من ملیسا رو دوسش دارم🥲
+ ملیساااا؟؟؟ مطمئنی؟؟ چیزی زدی؟ مستی؟
_ شوخی ندارم باهات ماندانا . اره ملیسا !
+ مگه میشهههه؟ تو و اون مث سگ و گربه به جون هم میفتین و فحشایی میدین که خود آیسان اسلامی و تتلو از شنیدنش هنگ میکنه. بعد تو میای میگی دوسش داریییی؟
_ میدونم اره رفتار خوبی نداریم ولی خب عشق واقعی از نفرت شروع میشه! درست نمیگم؟
+ اوکی ولی من الان چیکار کنم؟ برم خواستگاریش یا چی؟
_ هیچی فقط تو بیشتر قرار بزار همدیگرو زیاد ببینیم و صمیمی تر بشیم . کار سختیه نیست که
+ ای بابا . حالا فکرامو میکنم👍🏻
_ عههه ماندانااا یعنی چی فکرامو میکنم؟ کار سختیه مگه!
+ ایشششش باشه چشم حالا گمشووو تا با همین دست نبودم خفت نکردم😐😑
_ بای بای😂✨
آریا رفت و من موندم با این همه فکر! مگه میشه عاشق ملیسا بشه.. ملیس کجا داش ما کجا
هوففف حالا چطوری به ملیس بگم؟ نکنه رفاقتمون بهم بخوره؟ یا پارسا غیرتی بشه اتفاقی بیفته؟ وایییی آخه خاک بر سر این همه دختر چرا باید عاشق ملیسا بشیی🤦🏻♀️😭
ازین فکرا در اومدم رفتم سر خوراکی ها و چنتاشونو خوردم.
گوشیو برداشتم و زنگ زدم به ملیسا تا قرار بزاریم .
_ به بههه چطوری ماندانا خانوممم
+ خوبممم تو چطوری منگلمممم
_ عالییی
+ پایه ای بیام دنبالت؟
_ اتفاقا حوصلم سر رفته بیای عالی میشه
+ مشکیاتو بپوش ست بزنیمممم
_ اوکییی فقط تنهایی؟
+ آره . خب دیگه نیم ساعت دیگه جلو در باش
_ حله فعلا
تماسو قطع کردم و رفتم حاضرشم . گفتم که ست مشکی بزنیم چون قراره با رنگ ماشینم ست کنیمممم🪽🖤
لباسامو پوشیدم و رفتم جلوی آیینه . کانسیلر زیر چشم ، خط چشم ، کمی سایه قهوه ای ، تینت قهوه ای برای لب و گونه و بینی و تاماممم . داشتم از زیباییم لذت میبردم که یادم افتاد باید برمممم. سریع با خانواده خداحافظی کردم و رفتم سوار ماشین شدمممم . خیلی خوب و راحت بوددد. هنوزم باورم نمیشد مال منههه . ماشینو روشن کردم و به مانیتور وصل شدم . آهنگ چرا نمیرقصی از ویگن پلی کردم و شروع کردم به رانندگی در عین حال قر دادن . به خونه ملیس رسیدم که .....
کات🎬
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وای به حالتون اگه حمایت نشه🔪🩸
واقعا ناراحت میشمممم
شرط پارت بعد : ۲۰ کامنت و ۱۵ لایک
پارت بعد قراره طولانی باشه پس شرطو زودترررر برسونیددددد🔥💯
بوس به همتونننن🎀
تا پست بعدی باییی🤍