های عزیزانمممممم🍑. من بای پارت دیگه اومدم. بدون هیچ حرفی بمال رو ادامه

(خاندان کسیو که لایک نکنه و کامنت نزاره گاییدم) 

 

 

ی دوش 15 دقیقه ای گرفتم و بیرون اومدم. موهامو خشک کردم و بهشون حالت دادم. روی صندلی میز ارایشم نشستم. بعد اینکه کرمو زدم کانتور، رژگونه ، ریمل ، خط چشم، سایه و تینت شرابی رنگ مو زدم. موهامو چون جلوشونو حالت داده بودن بقیه رو دم اسبی بستم و روی کشم ی کلیپس طور پاپیونی زدم. کمدمو باز کردم و ی شلوار لی با بلوز انگشتی  جذب پوشیدم. پرفکت. ی لحظه ساعتو نگا کردم پشمام ریخت. ساعت 6:55بود!! چه زود ساعت 7 شد.! عطرمو زدم و با سرعت جت از اتاق بیرون رفتم همزمان که داشتم از پله ها پایین میومدم مامان هم از اتاق بیرون اومد. 
+اولالا. مامان جون چه جاذاب شدههه. برا اوشون خوشتیپ کرده
_بسه دختر زبون نریز
که در زدن. مامان زود رفت پایین و درو باز کرد. در که نه در بهشت
*سلام عزیزم 
مامان چی تور کردیییی. خط فک، موهای جذاب، و تیپ اسپورت. 
خدایا این ادم بود یا فرشته
ی لحظه به خودم برگشتم و داشت با مامان احوال پرسی میکرد
بعدش دستشو سمتم دراز کرد
(الیسا+آرمان_) 
_سلام من آرمانم از دیدنت خوشحالم. مامانت خیلی ازت دعوت میکرد
+سلام از دیدنتون خوشبختم. منم الیسام
*دختر بسع زشته مهمون که نه صاحب خونه جلو در بمونه
با این حرف مامان خندیدیم و سمت حال رفتیم. ازش پذیرایی کردیم و نوبت به شام رسید. تو این مدت فقط از خاطراتش و جوک میگفت و کلی با مامان میخندیدیم. 
شام قرمه سبزی بود. به به عاشق قرمه سبزی مامانم
(الیسا+آرمان_زیبا*) 
_بع به زیبا خانوم چه کردههه
+حالا مزشو ندیدی مامان بیار بخوریم گشنمه
*بسه دختر در اون حدم نی
غذا رو کشیدیم و وقتی اولین قاشقو تو دهنمون گذاشتیم منو ارمان هم زمان گفتیم
+_به بهههه
با این حرفمون مامان شروع به خندیدن کرد. بعد شام فیلم گذاشتیم ببینیم و منو مامان کنار آرمان بودیم. تو این چن ساعت باهاش صمیمی شده بودم
رومون پتو کشیده بودیم و یهو ی چیزی رو ک.صم حس کردم

******

واسه پارت بعد

15❤

و 

15💌(بدون کامنتای خودم) 

باییی