صیغه اجباری 🍷🤍 ¹⁵:𝖕𝖆𝖗𝖙
شرط پارت قبل کامل نشد 💔 هروقت کامل شد رمز رو برمیدارم 😘 این پارت 11492 کاراکتر و پارت بعد اخرین پارت این فصله 🪐❤️
رمز برداشته شده..
دیگه غیبم نمیزنه ولی خب شما شرط رو کامل نکردید 😟🤗 بابت رمز هم معذرت ❤️😁
صدای شکستن قلبمو شنیدم یعنی ادرین...
یعنی با چند دختر بوده.دونستن و شناختن اتاق رد روم
یعنی شغل واقعیش چیه.؟
و در مورد شغلش بهم دروغ گفت.؟
یعنی ادرین میتونه از اون ادمایی باشه که داخل اتاق رد روم بقیه رو شکنجه میکنه..؟
ادرین رو با قیافه ای اشفته دیدم که از پله ها پایین میاد کت سیاه رنگش رو محکم گرفته بود کامپیوتر
رو خاموش کردم و بلند شدم کتش رو پوشید لیوان آب روی میز رو برداشت و ریخت روی کامپیوتر بهت زده بهش نگاه کردم کامپیوتر سوخته بود..!
چرا این فراری ها رفتار میکنه.؟
M: آ..ادرین
از سر تا پا انالیزش کردم عجله داشت همچین حالتی داشت که تاحالا تو قیافه ادرین ندیده بودم هیچوقت عجله نداشت..
بازوم رو محکم گرفت و دنبال خودش میکشوند.
M: چیکار میکنی..؟ داری منو کجا میبری..؟
A:سوال نپرسی باید بریم.
بازوم رو بیرون کشیدم و محکم لب زدم
M:قول دادی خانوادم رو ببینم..به همین سادگی میزنی زیرش
عصبانی داد زد..
A:وقت این کارارو ندارم..سگ نشو.
چند قدمی عقب رفتم.ادرین از شدت عصبانیت هر لحظه ممکن بود بیوفته به جونم.
M:برای چی..؟ تو بهم قول دادی...
دستش رو بالا برد و سیلی محکمی به صورتم زد صورتم خیلی میسوخت پرت شدم روی زمین دستم روی صورتم بود بغض کردم نمیدونستم دلیل عجلش چی بود یعنی به اتاق رد روم ربط داشت.؟
کل فکرم شده بود شغل ادرین و اتاق رد روم..
بازوم رو گرفت بلندم کرد و دنبال خودش کشوند
***
سوار ماشین شدیم کنارش نشستم و نگاهمو به بیرون هل دادم نفس های عصبانیش که نمیدونستم بخاطر چیه منو می ترسوند اونقدر که جرعت سوال پرسیدن نداشتم ..
بعد چند دقیقه رسیدیم به فرودگاه وارد فرودگاه
شدیم بازون رو با عصبانیت داخل دستش گرفته بود مطمئنن دستم کبود میشد
چند مرد با کت شلوار سیاه.و عینک دودی مقابل ادرین ایستادن بازوم رو ول کرد و اشاره کرد روی صندلی بشینم
ادرین ازم فاصله گرفت جوری صداش رو نمی شنیدم تنها چیزی که از این گفتگو دستگیرم شد
بلیط هواپیما بود که اونا به ادرین دادن.
نگاهمو پایین انداختم
ادرین مقابلم نشست
A: نیم ساعت دیگه پرواز داریم چیزی لازم نداری.؟
کمرمو صاف کردم و نگاهش کردم لبم رو گاز گرفتم
A: بگو
بغضم ترکید
M:حق نداشتی زیر قولت بزنی...حق نداشتی
بلند شد و از بالا نگام کرد
A: اینجا جاش نیست..
بلند شدم و مقابلش ایستادم
M: پس کجاست اون جایی که میگی...
سرمو پایین انداختم و زیر لب جوری که بشنوه لب زدم
M: تو هیچی بهم نمیگی...مثلا موضوع اتاق رد روم..
دستشو زیرچونم گذاشت و خشن سرمو بالا آورد
A: اتاق رد روم..؟
نگاهمو به صورتش دوختم
M: مست بودی ی چیزی درباره رد روم گفتی
سریع و محکم جواب داد
A: فراموشش کن..و بشین سرجات
اروم سرجام نشستم نگران و پر از استرس کنارم نشست و دستاشو روی چشماش قرار داد
به دور و برم نگاه کردم خجالت زده به ادرین چشم دوختم
دستمو اروم به ران پاش زدم
M: آدرین..!
بدون هیچ تکونی لب زد
A: چی میخوای.؟
خجالت زده شده بودم اروم زیر لب گفتم
M: پریود شدم..!
کلافه بلند شد
A: سایزت..؟
سایزمو بهش گفتم و از خجالت. سرمو پایین انداختم و منتظر بودم بره
ازم دور شد لباسم رو گرفته بودم سعی داشتم تا جایی که میشد کثیف نشه
بعد چند دقیقه فا بسته ای داخل دستش بود کنارم ایستاد و بهم داد. ازش گرفتم و به سمت سرویس رفتم
***
سوار هواپیما شده بودیم خسته روی صندلی کنار ادرین نشسته بودم
پشت سر هم موبایل ادرین زنگ میخورد و مسیر سرویس و صندلیش هر بار که موبایلش زنگ میخورد تی میشد
نگران بودم و دلتنگ.. ادرین بهم توظیح نمیداد و من نمیدونستم میتونم بازم خانوادم رو ببینم..
یعنی دنیل فهمیده.؟ اگه اره واکنشش چی بوده
وقتی رسیدیم به لندن باهم به هتل رفتیم برعکس پاریس ادرین اینجا اروم تر بود و موبایلش هم زیاد زنگ نمیخورد
***
روی تخت دراز کشیده بودم ادرین موبایلش رو روی حالت سایلنت گذاشت بود و داشت دوش میگرفت
A:حوله.؟
آروم بلند شدم حوله رو برداشتم و به سمت حمام رفتم حوله رو بهش دادم و دوباره روی تخت ولو شدم و چشمام رو بستم صدای باز و بسته شدن در حمام رو شنیدم
کمرم درد میکرد باید به ادرین می گفتم ولی اونم مثل من خستس
نفس های گرم ادرین رو روی گونه هام حس کردم چشمام رو باز کردم
اخم کردم و به پهلوی مخالفش چرخیدم حوله رو به پایین تنش پیچونده بود
کمرم رو گرفت و به سمت خودش کشید از پشت بغلم کرد و نفس هاش رو روی گردنم خالی می کرد دستش رو روی سینه هام گذاشت
M: ادرین ولم کن.
محکم سینه هام رو فشار میداد به حرفام اهمیت نمیداد
به سختی از بغلش بیرون اومدم و روی تخت نشستم اخم کردم و مشت ارومی به سینه ی برهنش زدم
M: احمق منحرف
قهقهه ای زد
A: چه عیبی داره .. تو زنمی.!
M: فکر کنم به گوشتون خورده پریودم.! درسته.؟
A: یادمه وقتی میخواستی بهم بگی پریودی رنگ عوض میکردی
اخم کردم
M: ازت متنفرم ادرین..
لبخند پر رنگی روی صورتش نشست ولی خیلی زود محو شد
بلند شد و لباس پوشید
A: میرم بیرون چیزی نیاز نداری.؟
سرمو پایین انداختم
M: ی چیزی بگیر دردمو کم کنه..
باشه ای گفت و به سمتم اومد تفنگی از کشو میز عسلی بیرون آورد و داخل دستام گذاشت
M: آ آدرین این چیه..چرا باید دست من باشه.؟ تو چرا تفنگ داری.؟
A: نگران نباش مجوز حمل اسلحه رو دارم.. فعلا دست تو باشه..
آب دهنمو قورت دادم که خیلی سریع از چهارچوب در رد شد و درو بست انگار نمی خواست سوال جواب شه چون میدونست من این کارو میکنم
و به تفنگ چشم دوختم لعنت بهت آدرین من رو توی چه بازیی آوردی معلوم نبود راست گفته یا ن
من باید چیکار کنم.!
30 دقیقه بعد ادرین با کلید در رو باز کرد
از سر تا پا انالیزش کردم حالش خوب بود پلاستیک پر از محتوای دارو و خوراکی رو روی میز گذاشت
خیز برداشتم سمت دارو ها همرو میشناختم از همشون قبلا استفاده کرده بودم بجز یکی
ادرین کتش رو درآورد و خسته روی صندلی لم داده بود و بهم نگاه میکرد و چیز نمیگفت
جعبه دارو هارو مقابلش گرفتم
M:اینا چین.؟
خیره بهم جواب داد
A:داروی گیاهی ی نوع مسکن.
آها ای گفتم و سریع سمت آشپزخونه رفتم لیوان قهوه ای درست کردم
A:منو یادت نره
چند لیوان قهوه درست کردم و گذاشتم روی میز دارو گذاشتم و دارو هارو داخلش ریختم آروم شروع کردم به خوردن چشمم به ادرین افتاد که دارو رو به قهوش اضافه میکنه
خیره بهش نگاه کردم
M: تو چرا داری از این دارو استفاده میکنی.؟ مگه مسکن نیست.؟
A: فروشنده گفت برای ساخت اسپرم مفیده
نفسمو نگه داشتم و به روی خودم نیاوردم خنده های مخفیانه و ریز ادرین رو میشنیدم قهوه رو سر کشیدم و اخمو روی تخت دراز کشیدم
M:فکر کردی بهت پا میدم.؟
A:....
11492 کاراکتر ❤️
خیلی خسته شدم.🥱🥱
حمایت فراموش نشه ❤️💬
شرط 60 لایک و 100 کامنت 💬
پارت بعدی پارت اخر این فصله 🪐❤️